فایل رایگان پاورپوینت غزوه بنى نضير

    —         —    

ارتباط با ما     —     لیست پایان‌نامه‌ها

... دانلود ...

بخشی از متن فایل رایگان پاورپوینت غزوه بنى نضير :

محتویات

1 تأثیر یهودیان بر جامعه اسلامی 2 تاریخ غزوه بنی‌نضیر 3 علت وقوع غزوه بنی‌نضیر 4 وقایع مرتبط با غزوه بنی‌نضیر 4.1 دستور به اخراج یهودیان 4.2 محاصره بنی‌نضیر 4.3 رشادت علی بن ابی طالب علیه‌السلام 4.4 قطع درختان خرمای بنی‌نضیر 4.5 وضعیت روحی یهودیان در محاصره 4.6 خیانت منافقان به یهودیان بنی‌نضیر 4.7 پایان محاصره و اخراج بنی‌نضیر از مدینه 4.8 غنایم بنی‌نضیر و تقسیم آن 5 پانویس 6 منابع

تأثیر یهودیان بر جامعه اسلامی

قرآن، یهودیان را پس از مشرکان، بدترین دشمنان مؤمنان مى‌داند، در حالى که از مسیحیان به نرمى سخن مى‌ گوید.[3] طبیعى است که یهودیان هیچ فرصتى را براى نابودى اسلام و رسول خدا (صلى الله علیه و آله) از دست نمى ‌دادند؛ در عین حال، به دلیل آن که در اقلیت بودند در همان آغاز هجرت رسول خدا صلى الله علیه و آله معاهده صلحى را با آن حضرت پذیرفته بودند.

سه طایفه یهودى بنى قَینُقاع، بنى النضیر و بنى قریظه تقریباً در یک مثلثى شکل در سمت شمال شرقى محله قبا زندگى مى ‌کردند. بنى نضیر نزدیکترین طایفه به محل قبا بودند. یهودیان که بنى نضیر باشکوه‌ترین و گرامى ‌ترین آنان بودند، در قلب دولت اسلامى زندگى مى‌ کردند. از این رو مى‌ توانستند به دقیق‌ترین اطلاعات و مسائل پنهان و آشکار و میزان دقیق امکانات و توانمندى‌هاى مادى و معنوى مسلمانان و نیز تمامى مسائل موجود در جامعه اسلامى از جمله روابط و مناسبات گروه‌هاى مختلف با هم دست یابند و به آن شناخت و آگاهى کامل پیدا کنند. یهودیان در عمق جامعه نوپاى اسلامى حتى در سطوح رهبرى و در میان کسانى که نقش فعالى در تصمیم‌گیرى و حل و عقد پیمان‌ها داشتند حضور داشتند.

از سوى دیگر نباید فراموش کنیم که یهودیان از نظر ثروت و دارایى نیز قدرت بزرگى به شمار مى‌ رفتند. کافى است بدانیم که حجم عظیمى از زیور آلات را در تملّک خویش داشتند. علاوه بر این یهودیان آن قدر از مردم طلب مدت‌دار داشتند که آن را مانع مهمى براى بیرون رفتن از مدینه مى‌ دانستند.

تاریخ غزوه بنی‌نضیر

زمان برخورد با بنى النضیر و اخراج آنها به روایت واقدی، ربیع الاول چهارم هجرى (سى و هفتمین ماه هجرت) بوده است. اما ابن شهاب زهرى معتقد بوده است که واقعه اخراج بنى النضیر بعد از بدر و پیش از احد بوده است‌.[4] تاریخ غزوه بدر را 17 رمضان سال 2 هجری و غزوه احد را 7 شوال سال 3 قمری گفته اند.

علت وقوع غزوه بنی‌نضیر

مورخان چندین علت را برای وقوع غزوه بنی نضیر بیان می کنند، از جمله:

در بیشتر منابع حدیثى و تاریخى در بیان سبب غزوه بنى نضیر آمده است‌ که رسول خدا (ص) نزد بنى نضیر آمد تا از آنان براى پرداخت دیه دو مرد عامرى که عمرو بن امیه در مسیر بازگشت از بئر معونه، آنان را کشته بود، کمک بگیرد. بنى نضیر در صدد برآمدند تا علیه حضرت غدر ورزند و با پرتاب سنگى از پشت بام، او را بکشند. جبرئیل حضرت را از این توطئه با خبر کرد. پیامبر اکرم (ص) توطئه یهودیان علیه جان خود و تلاش آنان را براى ترور خویش، پیمان‌شکنى آنان تلقى کرد و آن را دلیل موجّهى براى مقابله با یهودیان و اتخاذ موضع قوى و کوبنده بر ضدّ آنان دانست. روشن است که ترور رهبرى اسلامى روشن ‌ترین و خطرناک‌ ترین مظاهر خیانت است و لازم نیست منتظر ماند تا خیانت‌گران اعلان جنگ کنند و در این باره به صورت عملى و آشکار اقدام نمایند. همچنین گفته اند که پیامبر (ص) از این رو براى پرداخت دیه دو مرد عامرى نزد بنى نضیر رفت که این قوم هم پیمان بنى عامر بودند. بدین ترتیب کار پرداخت دیه به کمک آنان تسهیل مى‌شد، زیرا آنچه به عامریان پرداخت مى‌شد، از جیب هم‌پیمانان خودشان بود.[5] یا اینکه چگونگى پرداخت دیه را از آنان بپرسد.[6] عده ای معتقدند که سبب این جنگ آن بود که یهود بنى نضیر از رسول خدا (ص) درخواست کردند تا همراه سه نفر از یارانش براى مناظره در امر دین به سوى آنان بیرون رود. یهودیان در زیر لباس خود، خنجر پنهان کرده بودند. زنى از بنى نضیر به دست برادر انصارى مسلمانش به پیغمبر (ص) خبر داد که بنى نضیر چه قصدى دارند. پیامبر (ص) چون از توطئه آنان با خبر شد، از میان راه بازگشت‌.[7] برخی نیز معتقدند هنگامى که مسلمانان در جنگ احد شکست خوردند، بنى نضیر مردد شدند و پیمان شکستند. کعب بن اشرف همراه چهل مرد سواره از یهودیان به مکه رفت و با آنان هم قسم و هم پیمان شدند که در جنگ علیه محمّد هم نظر باشند. سپس ابوسفیان همراه چهل مرد از قریش و کعب بن اشرف همراه چهل مرد از یهود وارد مسجد الحرام شدند و بین پرده و خانه کعبه از همدیگر پیمان وفادارى گرفتند. آنگاه کعب و یارانش به مدینه بازگشتند. جبرئیل فرود آمد و پیامبر (ص) را از اتحاد کعب بن اشرف و ابوسفیان علیه آن حضرت باخبر کرد و فرمان داد که کعب بن اشرف را بکشد. پس محمّد بن مسلمه انصارى که برادر رضاعى کعب بود، او را کشت.[8]

وقایع مرتبط با غزوه بنی‌نضیر

دستور به اخراج یهودیان

یک قلعه به جای مانده از یهودیان بنی نضیر

منابع مى‌ گویند: رسول خدا صلى الله علیه و آله پس از اینکه از طریق وحى از خیانت بنی نضیر آگاهى یافت، بدون آن که با کسى از یارانش سخن بگوید به مدینه بازگشت. آنان چندى منتظر شدند و پس از آن که احساس کردند رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بر نمى ‌گردد به مدینه آمدند. آنگاه رسول خدا محمد بن مَسْلمه را که از اوس بوده و این طایفه یهود، در جاهلیت هم پیمان آنان بودند، به سراغ یهودیان فرستاد و گفت که باید مدینه را ترک کنند. آنان از این که یک اوسى آمده اظهار شگفتى کردند اما ابن مسلمه گفت: تَغَیرتِ القلوب؛ آن وضع سابق دگرگون شده است.[9] یهودیان نخست به رفتن راضى شدند اما وقتى پیام عبدالله بن ابَىّ به حُیى بن اخطب رسید که همراه هم‌پیمانانش از آنان دفاع مى ‌کند، اندکى سست شدند. عبدالله بن ابى در پى بنى قریظه فرستاد، اما آنان گفتند که حاضر به نقض عهد نیستند. اختلاف میان یهودیان ناشى از اعتماد به سخن عبدالله یا عدم اعتماد به آنان بود. مخالفان مى‌گفتند که ابن ابى قابل اطمینان نیست، او نظیر همین وعده‌ها را به بنى قینقاع نیز داد اما اقدامى نکرد، به علاوه او در هر حال خزرجى است و ما در جاهلیت در کنار اوس با طایفه او جنگیده‌ ایم. به علاوه عبدالله نه یهودى است، نه مسلمان و نه حتى بر دین خود، و لذا نمى‌توان بر وى اعتماد کرد. چنین اقدامى سبب از بین رفتن اموال، پایمالى شرف، اسیرى خانواده و از بین رفتن جنگجویان ما خواهد بود.[10] نفوذ حیى بن اخطب سبب شد تا او بنى النضیر را به مقاومت وا دارد. او پیامى به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرستاد که ما از اینجا نخواهیم رفت‌.

محاصره بنی‌نضیر

رسول خدا (ص) به على (ع) فرمود: به سوى بنى نضیر حرکت کن. على (ع) پرچم (رایت) را به دست گرفت و حرکت کرد. رسول خدا (ص) در پى‌آمد و دژهاى بنى نضیر را محاصره کرد.[11] روشن و آشکار است که وقتى على (ع) فرماندهى سپاه را بر عهده داشته باشد و پرچم رسول خدا (ص) را به دست، قطعا موجب رعب و وحشت یهود، و شکست روحى و روانى آنان خواهد شد.

هنگامى که رسول خدا (ص) متوجّه بنى نضیر شد و آنان را محاصره کرد، دستور داد تا خیمه او را در دورترین نقطه محله بنى خطمه زدند. چون شب فرا رسید، مردى از یهود بنى نضیر که تیرانداز ماهرى بود، تیرى انداخت که به خیمه حضرت اصابت کرد. پیامبر (ص) دستور داد تا خیمه ‌اش را در فاصله دورترى در میانه دشت نصب کردند و مهاجران و انصار آن را در میان گرفتند.

رشادت علی بن ابی طالب علیه‌السلام

هنگامى که تاریکى شب فرا رسید، على (ع) را ندیدند. مردم گفتند: اى رسول خدا، ما على را نمى‌بینیم. فرمود: من او را مى‌بینم که در پى انجام کارى است، فکرش را نکنید. اندکى گذشت که على (ع) در حالى که سر آن یهودى تیرانداز را در دست داشت، از راه رسید. على (ع) سر وى را که عزورا نامیده مى‌شد، مقابل پیامبر (ص) بر زمین انداخت. پیامبر (ص) فرمود: چگونه این کار را کردى؟ گفت: من این خبیث را جسور و شجاع یافتم. پس مدتى در کمین او نشستم و با خود گفتم: ممکن است، این جرأت را داشته باشد که شبانه بر ما حمله برد و شبیخون بزند. اتّفاقا امشب او را دیدم که در حالى که شمشیر برهنه در دست دارد، همراه نه تن از یهودیان پیش مى‌آید. پس حمله کردم و او را کشتم. همراهانش گریختند، ولى همین نزدیکى ‌ها هستند. اگر چند نفرى را همراه من بفرستید، امیدوارم بر آنان دست یابم. پیامبر (ص) ده نفر از جمله ابو دجانه (سماک بن خرشه) و سهل بن حنیف را همراه او فرستاد. آنان دشمن را پیش از آن که به حصار برسند و وارد دژ شوند، گرفتند و کشتند. سرهاى آنان را براى پیامبر (ص) آوردند. حضرت دستور داد تا در یکى

لینک کمکی