بخشی از متن فایل رایگان پاورپوینت غصب فدك :
محتویات
1 اعطاء فدک به حضرت فاطمه 1.1 تعیین حدود فدک توسط امام کاظم 2 غصب فدک پس از پیامبر 2.1 غصب فدک در دورههای دیگر 2.2 فدک در حکومت امیرالمؤمنین 3 زنده نگاه داشتن یاد فدک در زیارات 4 پانویس 5 منابعاعطاء فدک به حضرت فاطمه
سپاه اسلام، پس از آن که یهودیان را در «خیبر» و «وادى القرى» و «تیما» در هم شکست، و خلائى را که در شمال مدینه احساس مى شد، با نیروى نظامى اسلام پر نمود، براى پایان دادن به قدرت هاى یهودى در این سرزمین - که براى اسلام و مسلمانان کانون خطر به شمار مى رفتند - سفیرى به نام «محیط» پیش سران فدک فرستادند. «یوشع بن نون» که ریاست منطقه را بر عهده داشت، صلح و تسلیم را بر نبرد ترجیح داد، و تعهد کرد که نیمى از حاصل هر سال را در اختیار پیامبر اسلام بگذارد و از این پس، زیر لواى اسلام زندگى کند. همچنین، بر ضد مسلمانان دست به توطئه نزند، و حکومت اسلام در برابر این مبلغ، امنیت منطقه آن ها را تامین نماید.
سرزمین هائى که در اسلام به وسیله جنگ و قدرت نظامى گرفته مى شود، متعلق به عموم مسلمانان است، و اداره آن به دست فرمانرواى اسلام مى باشد، ولى سرزمینى که بدون هجوم نظامى و اعزام نیرو به دست مسلمانان مى افتد، مربوط به شخص پیامبر و امام پس از وى مى باشد، و اختیار این نوع سرزمین ها با او است؛ مى تواند آن را ببخشد، مى تواند اجاره دهد. یکى از آن موارد این است که از این املاک و اموال، نیازمندی هاى مشروع نزدیکان خود را به شکل آبرومندى برطرف سازد.[2]
حضرت امام رضا علیه السلام می فرماید: هنگامی که آیه «و آت ذالقربی حقه؛ حق نزدیکان خود را بده»[3] نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله حضرت فاطمه علیهاالسلام را خبر کرد و فرمود: ای فاطمه! فدک از جمله اموال و غنائمی است که برای فتح آن مسلمانان اسب و شتری نتاخته اند. «و هی لی خالصه دون المسلمین؛ و آن تنها در اختیار من است و مسلمانان در آن حقی ندارند». خداوند تبارک و تعالی به من امر فرمود که حق نزدیکانم را بدهم. من این فدک را به تو دادم. آن را تصرف کن برای خودت و فرزندانت.
روى این اساس پیامبر «فدک» را به دختر گرامى خود حضرت زهرا علیهاالسلام بخشید. منظور از بخشیدن این ملک - چنان که قرائن گواهى مى دهد - دو چیز بود:
1- زمامدارى مسلمانان پس از درگذشت پیامبر اسلام طبق تصریح مکرر پیامبر، با امیرمؤمنان بود و چنین مقام و منصبى به هزینه سنگینى نیاز دارد. على علیه السلام براى حفظ این مقام و منصب، مى توانست از درآمد «فدک»، حداکثر استفاده را بنماید. گویا دستگاه خلافت از این پیشبینى مطلع شده بود، که در همان روزهاى نخست، «فدک» را از دست خاندان پیامبر بیرون آورد.
2- دودمان پیامبر - که فرد کامل آن یگانه دختر وى و نور دیدگانش حضرت حسن و حضرت حسین علیهماالسلام بود - باید پس از فوت پیامبر، به صورت آبرومندى زندگى کنند و حیثیت و شرف پیامبر محفوظ بماند. براى این هدف پیامبر «فدک» را به دختر خود بخشید.
محدثان و مفسران شیعه و گروهى از دانشمندان سنى مى نویسند: وقتى آیه «و آت ذا القربى حقه و المسکین و ابن السبیل ...» نازل گردید،[4] پیامبر دختر خود فاطمه را خواست و فدک را به وى واگذار نمود.[5] ناقل این مطلب، ابوسعید خدرى است که یکى از صحابه بزرگ رسول خدا مى باشد.
همه مفسران اعم از شیعه و سنى قبول دارند که این آیه، در حق نزدیکان و خویشاوندان پیامبر نازل گردیده و دختر وى روشن ترین مصداق «ذى القربى» است. حتى در شام هنگامى که مرد شامى به امام زین العابدین علیه السلام گفت: خود را معرفى نماى! آن حضرت براى شناساندن خود آیه یاد شده را تلاوت نمود، و این مطلب آن چنان در میان مسلمانان روشن بود که آن مرد شامى در حالى که سر خود را به عنوان تصدیق حرکت مى داد، به آن حضرت چنین عرض کرد: به خاطر نزدیکى و خویشاوندى خاصى که با حضرت رسول دارید، خدا به پیامبر خود دستور داده که حق شما را بپردازد.[6]
خلاصه گفتار آن که: در این که این آیه در حق حضرت زهرا و فرزندان وى نازل گردیده، میان علماء اسلام اتفاق نظر است، ولى در این که هنگام نزول این آیه، پیامبر فدک را به دختر گرامى خود بخشید، میان جامعه دانشمندان شیعه اتفاق نظر وجود دارد و برخى از دانشمندان سنى نیز با آن موافق مى باشند. و مامون (به هر علتى بود) که خواست فدک را به فرزندان زهرا برگرداند، به یکى از محدثان معروف، «عبدالله بن موسى» نامه اى نوشت، و از او درخواست نمود که او را در این مساله راهنمائى کند. او حدیث بالا را که در حقیقت شأن نزول آیه است، به وى نوشت، و مامون نیز فدک را به فرزندان حضرت فاطمه بازگردانید.[7] خلیفه عباسى به فرماندار خود در مدینه نوشت، پیامبر اسلام دهکده «فدک» را به دختر خود فاطمه بخشیده و این یک مساله مسلمى است، و میان فرزندان زهرا در این مساله اختلاف نیست.[8]
و گفته شده روزى که مامون براى رفع شکایت و مظالم، بر کرسى خاصى نشست، نخستین نامه اى که به دست وى رسید، نامه اى بود که نویسنده آن خود را مدافع حضرت فاطمه علیها السلام معرفى کرده بود. «مامون» نامه را خواند و مقدارى گریه کرد و گفت مدافع آن حضرت کیست؟! پیرمردى برخاست، و خود را مدافع او معرفى نمود. جلسه قضاوت به جلسه مناظره میان او و مامون مبدل گردید. سرانجام مامون خود را محکوم دید و به رئیس دیوان دستور داد، نامه اى تحت عنوان «رد فدک به فرزندان زهرا» بنویسد. نامه نوشته شد و به توشیح مامون رسید. در این موقع، «دعبل» که در جلسه مناظره حاضر بود برخاست و اشعارى سرود که آغاز آن این است: اصبح وجه الزمان قد ضحکا * بردّ مامون هاشم فدکا.[9]
شیعه در اثبات این مطلب، که فدک ملک طلق زهرا علیها السلام بود، به مدارکى که ارائه شد، نیازمند نیست، زیرا صدیق اکبر اسلام، امیرمؤمنان علیه السلام در یکى از نامه هاى خود که به استاندار بصره «عثمان حنیف» نوشته، صریحا مالکیت «فدک» را یادآور شده و مى فرماید: «بلى کانت فی ایدینا فدک من کل ما اظلته السماء فشحّت علیها نفوس قوم، و سخت عنها نفوس قوم آخرین، و نعم الحکم الله».[10] آرى! از میان آن چه آسمان بر آن سایه افکنده است، فقط در دست ما از اموال قابل ملاحظه دهکده فدک بود. گروهى بر آن بخل ورزیدند، و نفوس بزرگى روى مصالحى از آن چشم پوشیدند و خدا بهترین داور است.
تعیین حدود فدک توسط امام کاظم
نکته جالبى که در تاریخ امام کاظم علیه السلام توجه ما را جلب مى کند، تعیین مرزهاى سرزمین فدک است که نشان دهنده ى مطالب مهمى از اهمیت فدک است. این مطلب در دو نوبت در زندگى امام علیه السلام دیده مى شود که ذیلاً ذکر مى کنیم:
1. مهدى عباسى از حضرت خواست حدود فدک را تعیین کند تا آن را باز گرداند. حضرت فرمود: «یک مرز آن کوه احد، یک مرز آن عریش مصر، یک مرز آن سیف البحر، یک مرز آن دومه الجندل است». مهدى عباسى با تعجب پرسید: همه این ها؟! فرمود: بلى، همه این ها. این ها مواردى است که بدون لشکرکشى براى پیامبر صلى الله علیه و آله فتح شده است.[11]
2. هارون الرشید به حضرت امام کاظم علیه السلام عرض کرد: فدک را قبول کن تا به شما باز گردانم. حضرت قبول نکرد تا آن که اصرار زیاد نمود. حضرت فرمود: قبول نمى کنم مگر طبق مرزهاى حقیقى آن! هارون پرسید: مرزهاى آن کدامند؟ فرمود: اگر مرزهاى آن را بگویم آن را نمى دهى؟ هارون گفت: تو را به حق جدت قسم مى دهم که بگویى. فرمود: «مرز اول آن عدن»! با شنیدن این کلام رنگ هارون تغییر کرد و گفت: عجب! فرمود: «مرز دوم آن سمرقند»! با شنیدن سخن دوم صورت هارون گرفته شد. فرمود: «حد سوم آفریقا»! با شنیدن این کلام روى هارون سیاه شد و گفت: بقیه اش؟! فرمود: «حد چهارم سیف البحر، کنار دریاى خزر و ارمنیه»! هارون گفت: «این که همه ى دنیاست. براى ما چیزى باقى نماند، پس من برخیزم تا در جاى من بنشینى»! حضرت فرمود: قبلاً به تو گفتم که اگر مرزهاى آن را تعیین کنم، آن را به من باز نمى گردانى![12]
غصب فدک پس از پیامبر
پس از درگذشت پیامبر، روى اغراض سیاسى، دختر عزیز پیامبر از ملک طِلق خود محروم گردید، و عمال و کارگران او را از آن جا اخراج کردند. او درصدد برآمد که از طریق قانون، حق خود را از دستگاه خلافت باز گیرد. در درجه اول، دهکده فدک در اختیار او بود، و همین تسلط نشانه مالکیت او بود، با این حال، بر خلاف تمام موازین قضائى اسلام، دستگاه خلافت از او گواه طلبید. در صورتى که در هیچ جاى دنیا از کسى که بر یک مال مسلط است، و به اصطلاح «ذو الید» مى باشد، گواه نمى خواهند.
او به ناچار، شخصیتى مانند امام علی علیه السلام و زنى را به نام «ام ایمن» که پیامبر گواهى داده بود که او از زنان بهشت است، و بنا به نقل بلاذرى،[13] آزاد شده پیامبر به نام «رباح» را براى شهادت پیش خلیفه برد. دستگاه خلافت، به شهادت آن ها ترتیب اثر نداد و محرومیت دختر پیامبر از ملکى که پدرش به او بخشیده بود، قطعى گردید.
به حکم آیه تطهیر[14]، حضرت زهرا و على و فرزندان او از هر نوع آلودگى پیراسته اند -و اگر آیه شامل زنان پیامبر بشود، بطور قطع دختر پیامبر از مصادیق واضح آن مى باشد-، ولى با کمال تأسف این قسمت نیز نادیده گرفته شد، و خلیفه وقت ادعاى وى را غیر رسمى شناخت. در مقابل، دانشمندان شیعه معتقدند که خلیفه سرانجام تسلیم نظر دختر پیامبر گردید، و نامه اى در پیرامون فدک - که آن ملک فاطمه است - نوشت، و به وى داد. در نیمه راه عمر، دوست دیرینه خلیفه، با دختر گرامى پیامبر برخورد نمود، و از جریان نامه آگاه گردید و نامه را گرفت و آن را پیش خلیفه آورد، و به او چنین گفت: از آن جا که على در این جریان ذى نفع است شهادت او قبول نیست، و «ام ایمن» زن است، و شهادت یک زن ارزش نخواهد داشت. سپس در محضر خلیفه نامه را پاره کرد.[15]
«حلبى»، در سیره خود مطلب را به گونه اى دیگر نقل کرده و مى گوید: خلیفه مالکیت فاطمه را تصدیق نمود، ناگهان دوست وى «عمر بن خطاب» وارد شد، و گفت نامه چیست؟! وى گفت: مالکیت فاطمه را در این ورقه تصدیق نموده ام. وى گفت: تو به درآمد فدک نیازمند هستى، زیرا اگر فردا مشرکان عرب بر ضد مسلمانان قیام کردند، از کجا هزینه جنگى آن ها را تامین خواهى نمود! و بعدا نامه را گرفت و پاره نمود.[16]
این جاست که انسان به واقعیت سخن یکى از متکلمان شیعه اذعان پیدا مى کند، و آن این است که: ابن ابى الحدید مى گوید: من به یکى از متکلمان امامیه، به نام «على بن نقى» گفتم: دهکده فدک آن چنان وسعت نداشت، و سرزمین به این کوچکى که جز چند نخل بیشتر در آن جا نبود، این قدر ارزش نداشت که مخالفان فاطمه در آن طمع ورزند![17] او در پاسخ من گفت: تو در این عقیده اشتباه مى کنى. شماره نخل هاى آن جا از نخل هاى کنونى کوفه کمتر نبود. بطور مسلم، ممنوع ساختن خاندان پیامبر از این سرزمین حاصلخیز، براى این بود که مبادا امیرمؤمنان از درآمد آنجا براى مبارزه با دستگاه خلافت کمک بگیرد. از این رو، نه تنها فاطمه را از فدک محروم ساختند، بلکه کلیه بنى هاشم و فرزندان عبدالمطلب را از حقوق مشروع خود، یعنى خمس غنائمى که سپاهیان اسلام در زمان خلفاء به دست مى آوردند، هم بى نصیب نمودند. بى تردید، جمعیتى که باید دنبال ز