فایل رایگان پاورپوینت قرآن: ريشه ر ح م (معني و کاربردها)

    —         —    

ارتباط با ما     —     لیست پایان‌نامه‌ها

... دانلود ...

بخشی از متن فایل رایگان پاورپوینت قرآن: ريشه ر ح م (معني و کاربردها) :

محتویات

1 معنی رحم 1.1 رحم در قاموس قرآن 1.2 رحم در التحقیق فی کلمات القرآن الکریم 1.3 رحم در مفردات راغب 2 موارد به کار رحم رفته در قرآن 3 منابع

معنی رحم

رحم در قاموس قرآن

(بفتح اوّل و کسر دوّم) رحم زن. محل رشد جنین. جمع آن ارحام است «هُوَ الَّذِی یصَوِّرُکمْ فِی الْأَرْحامِ کیفَ یشاءُ» آل عمران: 6.

«وَ ینَزِّلُ الْغَیثَ وَ یعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ» لقمان: 34.

رحم بمعناى فوق در قرآن همیشه جمع آمده است. بقوم و خویش از آنجهت رحم و ارحام گفته‌اند که آنها از یک رحم خارج شده‌اند (مفردات) یعنى ریشه همه یک رحم است. ذو رحم یعنى صاحب قرابت و ذوى الارحام یعنى صاحبان قرابت. «وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ» نساء: 1. یعنى از خدا و از ارحام بترسید و قطع رحم نکنید، مراد از ارحام، خویشان است.

«وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ فِی کتابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِکلِّ شَی‌ءٍ عَلِیمٌ» انفال: 75. نظیر این آیه، آیه ششم احزاب است که فرموده «النَّبِی أَوْلى‌ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ فِی کتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلى‌ أَوْلِیائِکمْ مَعْرُوفاً کانَ ذلِک فِی الْکتابِ مَسْطُوراً».

بموجب این دو آیه وارث شخص متوفّى فقط ارحام اوست نه دیگران و در میان ارحام هم بعضى از بعض دیگر برتر است و با وجود ارحام نزدیک ارحام دیگر ارث نمى‌برند مثلا با وجود اولاد، فرزندان اولاد و با وجود برادران برادر زادگان ارث نمى‌برند مؤمنین و مهاجران و غیرهم با آنکه دوست و رفیق و برادر پیمانى شخص‌اند باز حقّى در ارث ندارند مگر آنکه بطور احسان چیزى بآنها داده شود و اینکه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بالاتر از خود مؤمنان بر آنهاست و زنانش مادران مؤمنین‌اند اینها هیچ یک سبب ارث نمیشوند و ترکه فقط مال ارحام است.

در المیزان از درّ المنثور نقل میکند که ابن عباس گوید: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله میان صحابه برادرى افکند و گفت که بعضى از بعضى ارث ببرند تا این آیه نازل شد «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ فِی کتابِ اللَّهِ» و توارث با نسب بر قرار گردید.

در مجمع از امام باقر علیه السّلام نقل شده که با برادرى ارث مى‌بردند (تا آیه آنرا نسخ کرد). المیزان ذیل آیه دوم میگوید: این آیه توارثى را که در صدر اسلام بوسیله هجرت و موالات در دین بود نسخ میکند. اهل بیت علیهم السلام با آیه «أُولُوا الْأَرْحامِ» آنطور که گذشت فتوى داده‌اند در صافى از کافى نقل میکند چون یکى از غلامان آزاد کرده على علیه السّلام فوت میکرد و وارث داشت امام چیزى از ترکه او اخذ نمیکرد و میفرمود: «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ».

(رحمه): مهربانى: «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَهِ» اسراء: 24. بال تواضع را براى آنها از روى مهربانى بخوابان.

«وَ جَعَلَ بَینَکمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً» روم: 21.

راغب میگوید: رحمت مهربانى و رقتّى است که مقتضى احسان است. نسبت بشخص مرحوم گاهى فقط در مهربانى و گاهى فقط در احسان بکار میرود مثل: رحم اللّه فلانا. و چون خدا با رحم وصف شود مراد از آن فقط احسان است نه رقّت قلب لذاست که روایت شده: رحمت از خدا انعام و تفضّل و از آدمیان رقّت قلب و عاطفه است.

در المیزان ذیل تفسیر بسمله میگوید: رحمت انفعال و تأثر خاصى است که در وقت دیدن محتاج عارض قلب میشود و شخص را برفع احتیاج و نقیصه طرف وادار میکند این معنى بحسب تحلیل بعطاء و فیض بر میگردد و بهمین معنى خداوند سبحان با رحمت توصیف میشود. یعنى رحمت در خدا بمعنى عطا و احسان است نه تأثر و انفعال قلب زیرا در ذات بارى انفعال نیست.

طبرسى در موارد بسیارى از جمله در تفسیر سوره حمد و ذیل آیه 157 بقره رحمت را نعمت معنى کرده است و در سوره حمد پس از ذکر قول ابن عباس میگوید: خدا با رقّت و انفعال توصیف نمیشود پس مراد از رحمت نعمت و افضال است (نقل آزاد).

زمخشرى در تفسیر بسمله گوید: اگر گوئى معنى توصیف خدا با رحمت یعنى چه؟ با آنکه رحمت بمعنى عاطفه و مهربانى است؟ گویم: آن مجاز است از انعام خدا ببندگانش چون فرمانروا آنگاه که بمردم مهربان باشد بآنها انعام و احسان میکند. کوتاه سخن آنکه رحمت بمعنى مهربانى و رقت قلب است که از دیدن شخص محتاج عارض میشود و شخص را باحسان وامیدارد ولى در خدا فقط بمعنى احسان و نعمت است که خدا با رقّت و انفعال توصیف نمیشود.

در نهج البلاغه خطبه 177 فرموده «رحیم لا یوصف بالرّقّه». «مَنْ یصْرَفْ عَنْهُ یوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ ...» انعام: 16. هر که آنروز عذاب از وى دفع شود خدا احسانش کرده است «یعَذِّبُ مَنْ یشاءُ وَ یرْحَمُ مَنْ یشاءُ ...» عنکبوت: 21. هر که را خواهد عذاب کند و هر که را خواهد مى‌بخشد و از عذاب نجاتش میدهد.

قاموس قرآن، ج‌3، ص: 71

«أُولئِک عَلَیهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَهٌ» بقره: 157. آنانرا از پروردگارشان عنایات و احسانى است. «وَ رَبُّک الْغَنِی ذُو الرَّحْمَهِ ...» انعام: 133. خداى تو بى نیاز و صاحب احسان و نعمت است. «خَیراً مِنْهُ زَکاهً وَ أَقْرَبَ رُحْماً» کهف: 81.

رحم (بر وزن قفل): در اکثر کتب لغت مثل (رحم) بمعنى مهربانى است چنانکه در قاموس، صحاح، اقرب، نهایه و غیره آمده است لذا رحم در آیه بمعنى مهربانى است نه از رجم بمعنى قرابت معنى «أَقْرَبَ رُحْماً» یعنى نزدیکتر از جهت مهر و عاطفه. بنا بر آنچه گذشت همه نعمتهاى خدا رحمت اواند و بعضى از چیزها در قرآن بخصوص با کلمه رحمت توصیف شده‌اند که ذیلا ببعضى اشاره میشود:

1- بهشت «وَ أَمَّا الَّذِینَ ابْیضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِی رَحْمَتِ اللَّهِ» آل عمران: 107.

2- قرآن «وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِکتابٍ فَصَّلْناهُ عَلى‌ عِلْمٍ هُدىً وَ رَحْمَهً لِقَوْمٍ یؤْمِنُونَ» اعراف: 52.

3- تورات «وَ مِنْ قَبْلِهِ کتابُ مُوسى‌ إِماماً وَ رَحْمَهً» هود: 17.

4- نبوّت «یا قَوْمِ أَ رَأَیتُمْ إِنْ کنْتُ عَلى‌ بَینَهٍ مِنْ رَبِّی وَ آتانِی مِنْهُ رَحْمَهً» هود: 63.

5- پیغمبر «وَ لِنَجْعَلَهُ آیهً لِلنَّاسِ وَ رَحْمَهً مِنَّا وَ کانَ أَمْراً مَقْضِیا» مریم: 21. «وَ ما أَرْسَلْناک إِلَّا رَحْمَهً لِلْعالَمِینَ» انبیاء: 107.

6- باران «فَانْظُرْ إِلى‌ آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کیفَ یحْی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» روم: 50. ایضا 46 روم. خداوند رحمت را بر خود حتمى فرموده و رحمتش بتمام موجودات شامل است و او از تمام مهربانها مهربانتر است «کتَبَ رَبُّکمْ عَلى‌ نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ» انعام: 54. «رَبَّنا وَسِعْتَ کلَّ شَی‌ءٍ رَحْمَهً وَ عِلْماً» غافر: 7. «وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» اعراف: 151. انبیاء: 83. «وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» یوسف: 64 و 92.

ناگفته نماند رحمت خدا دو گونه است یکى رحمت عام که شامل تمام موجودات است و آن رحمت خلقت و رزق و غیره است چنانکه فرموده «وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کلَّ شَی‌ءٍ» اعراف: 156. «رَبَّنا وَسِعْتَ کلَّ شَی‌ءٍ رَحْمَهً وَ عِلْماً» غافر: 7. و یکى رحمت خاصّ که مخصوص اهل ایمان است و دیگران در آن سهیم نیستند مثل «أُولئِک عَلَیهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَهٌ» بقره: 157. «وَ اللَّهُ یخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یشاءُ» بقره 105. «وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً» احزاب: 43. (رحمن): از نامهاى خداوند سبحان است و غیر خدا با آن توصیف نمیشود.

و 169 بار در قرآن مجید آمده است صد و سیزده بار در اوّل سوره‌ها ضمن بسمله و پنجاه و شش بار در اثناء آیات. اکثریت قریب باتفاق اهل لغت و تفسیر آنرا کلمه عربى و مشتق از رحمت گرفته‌اند و احسان کننده و نعمت دهنده معنى کرده‌اند.

در صحاح میگوید: رحمن و رحیم دو اسم‌اند مشتق از رحمت مثل ندمان و ندیم و هر دو بیک معنى‌اند و چون صیغه دو اسم مختلف باشد تکرار آنها بر وجه تأکید جایز است چنانکه گفته‌اند: جاد مجد تنها فرق آنست که رحمن مختص بخداست بخلاف رحیم. راغب نیز هر دو را از رحمت گرفته و رحمن را کسیکه رحمتش بهر چیز وسعت داده و رحیم را کثیر الرحمه معنى کرده است.

ابن اثیر در نهایه گوید: رحمن و رحیم هر دو از رحمت مشتق‌اند مثل ندمان و ندیم و هر دو صیغه مبالغه‌اند و رحمن از رحیم رساتر است. رحمن اسم خاصّ خداست غیر خدا با آن توصیف نمیشود بر خلاف رحیم. طبرسى فرموده: رحمن و رحیم براى مبالغه‌اند و هر دو از رحمت مشتق میباشند جز آنکه وزن فعلان در مبالغه از فعیل رساتر است. همچنین است قول زمخشرى و بیضاوى که هر دو را از رحمت گرفته و رحمن را در مبالغه از رحیم رساتر گفته‌اند.

المنار گوید: رحمن صیغه مبالغه است دلالت بر کثرت دارد و رحیم صفت مشبهه است دلالت بر ثبوت دارد و این دو تأکیدهم نیستند بلکه هر یک معنى مستقل دارد. المیزان نیز مانند المنار رحمن را صیغه مبالغه و رحیم را صفت مشبهه گرفته و گوید: لذا مناسب است که رحمن دلالت بر رحمت کثیره کند که بر مؤمن و کافر افاضه شده و آن رحمت عامّ است و در قرآن اکثرا در این معنى بکار رفته ... و لذا مناسب است که رحیم دلالت بر نعمت دائم و رحمت ثابت داشته باشد که بر مؤمن افاضه میشود چنانکه فرموده «وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً» احزاب: 43 ... و براى همین است که گفته‌اند: رحمن بر مؤمن و کافر عمومیت دارد و رحیم خاصّ مؤمن است. صدوق رحمه اللّه در کتاب توحید بعد از ذکر معناى رحمن فرموده: رحمن براى جمیع عالم و رحیم فقط براى مؤمنان است.

خلاصه سخن آنکه: رحمن و رحیم هر دو از رحمت مشتقّ‌اند و هر دو صیغه مبالغه و یا رحمن صیغه مبالغه و رحیم صفت مشبهه است. ناگفته نماند اگر هر دو از رحمت باشند بهتر است رحمن را صیغه مبالغه و رحیم را صفت مشبهه بگیریم تا تکرار لازم نیاید و نیز خیلى جالب است که گفته شود رحمن دلالت بر کثرت و رحیم دلالت بر دوام دارد. ناگفته نماند یکى از مختّصات «رحمن» آنست که در قرآن هر جا کلمه رحمن آمده میشود بجاى آن «اللّه» ذکر کرد و بالعکس بر خلاف نامهاى دیگر خدا. مثلا در جاى «لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ» بقره: 163. میشود گفت «هو اللّه الرّحیم» و بجاى «وَ هُمْ یکفُرُونَ بِالرَّحْمنِ» رعد: 30.

قاموس قرآن، ج‌3، ص: 74

میشود گفت: «و هم یکفرون باللَّه» «إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْک» «إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً» مریم: 18- 26. «إِذا تُتْلى‌ عَلَیهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ» مریم: 58. در آیات فوق نیز میشود بجاى رحمن اللّه گذاشت و خلاصه تمام موارد استعمال رحمن در قرآن چنین است.

از طرف دیگر میشود بجاى اللّه رحمن گذاشت چنانکه آمده «وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً» بقره: 116. «وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً» مریم: 88. هر یک بجاى دیگرى است «إِنْ أَتاکمْ عَذابُ اللَّهِ» انعام: 40 و 47. «إِنِّی أَخافُ أَنْ یمَسَّک عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ» مریم: 45. در این دو آیه نیز یکى بجاى دیگرى آمده و متعلق هر دو عذاب است. در آیه «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ» اسراء: 110. نیز هر دو مساوى آمده‌اند. «جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمنُ عِبادَهُ» مریم: 61. «أَطَّلَعَ الْغَیبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً» مریم: 78. نظیر این دو آیه چنین است «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ ... جَنَّاتِ عَدْنٍ» توبه: 72. «قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً» بقره: 80.

این مطلب نشان میدهد که رحمن با اللّه مساوى و هر دو بیک معنى‌اند نه اینکه رحمن صفتى از صفات خدا باشد. این مطلب که گفته شد در صفات دیگر عمومیت ندارد «مثلا در جاى «وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً» احزاب: 43. نمیشود گفت «و کان بالمؤمنین اللَّه» و در جاى «وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» بقره: 160. نمیشود گفت «و انا التواب اللَّه» همچنین سایر اسماء حسنى که دلالت بر معناى خاصّ دارند.

از طرف دیگر رحمن مثل اللّه در همه جا آمده نه فقط در موارد رحمت مثلا رحیم پیوسته در موارد رحمت بکار رفته ولى رحمن مثل اللّه در موارد رحمت و عذاب و سلطنت و غیره استعمال گردیده مثل «وَ هُمْ یکفُرُونَ بِالرَّحْمنِ» رعد: 30. «إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً» مریم: 26. «إِنِّی أَخافُ أَنْ یمَسَّک عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ» مریم: 45.

قاموس قرآن، ج‌3، ص: 75

«أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَداً وَ ما ینْبَغِی لِلرَّحْمنِ أَنْ یتَّخِذَ وَلَداً» مریم: 91 و 92. ملاحظه میشود که این موارد محل رحمت نیستند بلکه محل عذاب و اقتدار و کفراند. «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‌» طه: 5. «وَ إِنَّ رَبَّکمُ الرَّحْمنُ ...» طه: 90 «وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ» طه: 108 «الْمُلْک یوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ وَ کانَ یوْماً عَلَى الْکافِرِینَ عَسِیراً» فرقان: 26. «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» فرقان: 63. «وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ» زخرف: 20 «ما تَرى‌ فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ» ملک: 3. «لا یتَکلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ» نباء: 38،

ملاحظه این آیات و غیره شکى نمیگذارد در اینکه رحمن با اللّه مساوى است و همچون اوصاف دیگر خدا نمیباشد که بیک معنى خاصّ دلالت داشته باشد. این سخن مؤید آنست که رحمن مثل اللّه از نامهاى خداست و وصف نیست و از رحمت مشتق نمیباشد و عربى نیست بلکه دخیل است. و در غیر لغت عربى بمعنى اللّه و خدا و «گاد» انگلیسى میباشد.

طریحى در مجمع البحرین ماده رهم سخنى از حضرت نوح نقل کرده که وقت نشستن کشتى گفت «رهمان اتقن» و گوید: معنایش آنست پروردگارا احسان کن. این جمله میرساند که رهمان در لغت نوح همان رحمن عربى است و بمعنى اللّه میباشد. طبرسى رحمه اللّه گوید: از ثعلب حکایت شده که رحمن عربى نیست و از لغات دیگر است و با آیه «قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ» که کفار مکه آنرا انکار میکردند استدلال کرده ولى طبرسى آنرا قبول نمیکند و میگوید: این لفظ در نزد عرب مشهور و در اشعار آنها موجود است شنفرى گفته «الا ضربت تلک الفتاه هجینها * الا قضب الرحمن ربى یمینها» و سلامه بن جندل گفته است: و ما یشاء الرحمن یعقد و یطلق. ولى فرمایش طبرسى رحمه اللّه سخن پیشین ما را که رحمن با اللّه مساوى استعمال شده است و مانند صفات دیگر خاصّ نیست رد نمیکند. دو شعر فوق در تفسیر ابن کثیر ذیل آیه بسمله نیز نقل شده است و نیز ابن کثیر از ابن انبارى از مبرّد نقل میکند که رحمن عبرانى است و عربى نیست و از زجاج از احمد بن یحیى نقل کرده که رحیم عربى و رحمن عبرانى است لذا میان آندو در (بسمله) جمع شده است.

حبیب اللّه نوبخت در کتاب دیوان دین ص 103 از کتاب المزهر و اتقان سیوطى نقل نموده که رحمن عبرى و معرّب رخمان است و در ص 129 میگوید: کلمه رحمن چنانکه در کتاب المزهر آمده و نیز در ضمن معربات ابن نقیب، لغتى است معرّب و عبرى و نظیر رحمان. آیه 60 سوره فرقان نیز مؤید و یا دلیل این مطلب است «وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ أَ نَسْجُدُ لِما تَأْمُرُنا وَ زادَهُمْ نُفُوراً» کلمه «وَ مَا الرَّحْمنُ» اگر از روى عناد نباشد میرساند که آنها از رحمن بى اطلاع بودند و نمیدانستند که رحمن از نامهاى خداست.

در مجمع از زجاج نقل میکند: که رحمن نامى از نامهاى خداوند است و در کتب قبلى ذکر شده و (عرب) آنرا از نامهاى خدا نمیدانستند بآنها گفته شد که رحمن از نامهاى خداست. در جریان صلح حدیبیه نقل شده که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بعلى علیه السّلام فرمود: بنویس بسم اللّه الرحمن الرحیم. سهیل بن عمرو و مشرکان گفتند: ما رحمن را نمى‌شناسیم مگر صاحب یمامه (مسیلمه کذاب) بنویس: بسمک اللّهم. این سخن نیز حاکى از عدم شناسائى آنها از رحمن است.

ابن کثیر در تفسیر بسمله گوید: این سخن را از روى عناد و لجاجت گفته‌اند و گرنه رحمن در اشعارشان مذکور است آنگاه دو شعر گذشته را شاهد آورده است. المیزان گوید: «وَ مَا الرَّحْمنُ» سؤال از هویت و ماهیت است و این از آنها مبالغه در تجاهل و استکبارى است نسبت بخداوند. و خلاصه آنکه: لفظ رحمن یا غیر عربى است و بمعنى اللّه میباشد و از این جهت هر یک در جاى دیگرى واقع میشوند و معنى بسم اللّه الرحمن الرحیم چنین میشود: بنام خدا، خدائیکه مهربان است. و یا بواسطه دلالت بر رحمت عامه در جاى اللّه بکار میرود ولى این اشکال میماند که در قرآن پیوسته در مواقع رحمت بکار نرفته است.

(رحیم): مهربان. از اسماء حسنى است و دویست و بیست و هفت بار در قرآن بکار رفته است صد و سیزده بار در ضمن بسمله و صد و چهار ده بار در اثناء آیات و آن بر خدا و غیر خدا اطلاق میشود چنانکه درباره حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله آمده «عَزِیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیکمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» توبه: 128. در تمام قرآن فقط یکمورد فوق آمده و در موارد دیگر صفت پروردگار سبحان واقع شده است و آن بعکس رحمن فقط در موارد رحمت بکار رفته است. وصف رحیم مخصوص براى آخرت نیست بلکه بیشتر آیات عمومیت آنرا میرساند «فَمَنِ اضْطُرَّ غَیرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَیهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» بقره: 173. «تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» فصلت: 2. و ده‌ها آیه دیگر و اگر بگوئیم رحیم یعنى خدائیکه فقط براى مؤمنان رحیم است آنهم در قیامت، این سخن را قرآن تصدیق نمیکند. در دعاى 54 صحیفه سجّادیه آمده «یا رحمن الدّنیا و الآخره و رحیمهما» چنانکه ملاحظه میشود هر دو درباره دنیا و آخرت بکار رفته است. رحیم چون بر خدا اطلاق شود مراد از آن نعمت دهنده و احسان کننده است و چون بر غیر خدا گفته شود مقصود از آن مهربانى و رقّت قلب است محال است در خداوند تأثر و انفعال بوده باشد.

مولا امیر المؤمنین صلوات اللّه و سلامه علیه در خطبه 177 نهج البلاغه در وصف خدا فرموده «بصیر لا یوصف بالحاسّه رحیم لا یوصف بالرّقّه» یعنى خدا بیناست ولى نمیشود گفت چشم دارد. رحیم است ولى با رقت و تأثر و انفعال توصیف نمیشود. صدوق رحمه اللّه در توحید در معنى رحیم فرموده: معنى رحمت نعمت است و راحم بمعنى منعم است ... معناى رحمت (در خدا) رقّت نیست که آن از خدا منتفى است فقط بشخص رقیق القلب رحیم گویند که بسیار رحم کننده باشد. مرحمت نیز بمعنى رحمت است «وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَهِ» بلد: 17. جمع رحیم در قرآن رحماء آمده «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکفَّارِ رُحَماءُ بَینَهُمْ» فتح: 29.

رحم در التحقیق فی کلمات القرآن الکریم

رحم: مصبا- رحمنا اللّه و أنا لنا رحمته الّتى وسعت کلّ شی‌ء، و رحمت زیدا رحما و رحمه و مرحمه: إذا رققت له و حننت. و الفاعل راحم، و فی المبالغه رحیم، و جمعه رحماء. و فی الحدیث- انّما یرحم اللّه من عباده الرحماء. و الرحم: موضع تکوین الولد، و یخفّف بسکون الحاء مع فتح الراء و مع کسرها أیضا، و فی لغه تکسر الحاء اتباعا لکسره الراء، ثمّ سمّیت القرابه و الوصله من جهه الولاء رحما. فالرحم خلاف الأجنبىّ، و الرحم أنثى فی المعنیین، و قیل مذکر، و هو الأکثر فی القرابه. مقا- رحم: أصل واحد یدلّ على الرقّه و العطف و الرأفه. یقال من ذلک رحمه یرحمه: إذا رقّ له و تعطّف علیه. و الرحم و الرحمه و المرحمه: بمعنى. و الرحم: علاقه القرابه، ثمّ سمّیت رحم الأنثى رحما من هذا، لأنّ منها ما یکون ما یرحم و یرقّ له من ولد.

الاشتقاق 58- قال أبو عبیده: رحمان فعلان من الرحمه، و رحیم فعیل منها، مثل ندمان و ندیم. عن ابن الکلبی: الرحمن صفه منفرده للّه تبارک و تعالى، لا یوصف به غیره، ألا ترى أنّک تقول رجل رحیم القلب و کن بى رحیما، و لا یقال کن بى رحمانا. و الدلیل على ذلک- قل ادعوا اللّه أو ادعوا الرحمن- فأضاف الرحمن الى اسمه جلّ و عزّ، و هذا اسم لم یعرف فی الجاهلیه. قال ابن الکلبی: و قد سمّت العرب فی الجاهلیه عبد الرحمن و الرحم: اشتقاقها من الرحمه- تقول العرب- بینی و بین فلان رحم و رحم، و الرحم مؤنّثه.

التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌4، ص: 90

الفروق- 16- الفرق بین النعمه و الرحمه: أنّ الرحمه الإنعام على المحتاج الیه. و لیس کذلک النعمه، لأنّک إذا أنعمت بمال تعطیه ایاه فقد أنعمت علیه، و لا تقول انّک رحمته. الفرق بین الرحمن و الرحیم: انّ الرحیم مبالغه لعدوله، و انّ الرحمان اشدّ مبالغه، لأنّه أشدّ عدولا. و غیره خلقه، و الرحمه فعل الراحم، و الناس یقولون رقّ علیه فرحمه یجعلون الرقّه سبب الرحمه. الفرق بین الرأفه و الرحمه: أنّ الرأفه أبلغ من الرحمه. والفرق بین اللطف و التوفیق ص 179: أنّ اللطف هو فعل تسهل به طاعه اللّه على العبد، و التوفیق فعل ما تتّفق معه الطاعه، والتوفیق یحدث قبل الطاعه بوقت، و اللطف قد یتقدّم الفعل بأوقات یسیره، و لا یکون التوفیق ثوابا لأنّه یقع قبل الفعل، ولا یکون الّا لما حسن من الأفعال. و اللطف یکون التدبیر الّذى ینفذ فی صغیر الأمور و کبیرها، و الفرق بین اللطف و الرفق ص 180: أنّ الرفق هو الیسر فی الأمور و السهوله فی التوصّل الیها و خلافه العنف و هو التشدید فی التوصّل الى المطلوب، و أصل الرفق فی اللغه النفع. و الفرق بین الانعام و الإحسان ص 158: أنّ الانعام لا یکون الّا ع

لینک کمکی