بخشی از متن فایل رایگان پاورپوینت شيوه هاي فرهنگي ارتباطي پيامبر (ص) در عهد مکي :
چکیده: در این مقاله پس از بحثی کوتاه درباره منابع و واژگان تبلیغی ، فعالیتهای تبلیغی پیامبر (ص) در عهد مکی حول سه محور الف: مراحل دعوت ، ب: روشهای دعوت و جهت گیری ها و ج: دستاوردها مورد بررسی قرار گرفته است. مراحل دعوت پیامبر (ص) در مکه عبارت بودند از: 1. مرحله آغاز رسالت 2. مرحله دعوت محدود و ارتباط فردی و چهره به چهره، 3. مرحله دعوت گسترده و شروع ارتباط گروهی تا هجرت به حبشه، 4. مرحله پس از هجرت گروهی مسلمانان به حبشه تا هجرت عمومی به مدینه. مهم ترین ابزارها و روشهای فرهنگی ارتباطی پیامبر (ص) در مراحل یاد شده عبارت بود از: قرآن کریم، ابداع نهادها و نمادهای جدید ارتباطی و معرفی منطقی و استدلالی دین جدید ، بهره گیری از ایام حج و تماس با تازه واردان به مکه و عرضه دعوت بر قبائل مختلف ، خطابه و .... . جهت گیری و دستاوردهای تبلیغی سیزده سال کوشش پیامبر (ص) در مکه نیز عبارت بود از: تربیت روحی و روانی مردم و تحول فرهنگی در جامعه، نشان دادن جهانی بودن دعوت، کشاندن دعوت به مرزهای بیرون مکه و زمینه سازی برای فراگیر کردن آن و اثبات لزوم انعطاف پذیری در بهره گیری از ابزارها و روشهای تبلیغی دینی.
مقدمه:
یکی از جنبه های زندگی پیامبر (ص) که تاکنون توجه شایسته و بایسته ای به آن نشده حیات تبلیغی آن حضرت است؛ یعنی تأمل در روشهای فرهنگی ارتباطی که به کار بستن آن موجب شد تا ساکنان عرب نواحی مرکزی شبه جزیره عربستان با دست کشیدن از باورهای دیرینه و گرویدن به آیینی نو زندگی جدیدی را آغاز کنند.
این مقاله گام نخست برای بازکاوی تجربه های فرهنگی و ارتباطی در عهد نبوی است و رویکرد آن بیشتر رنگ تاریخی دارد تا فرهنگی و ارتباطی . در نتیجه به جای پرداختن به مباحث نظری فرهنگ و ارتباطات به مفهومی کلی و متعارف از این دو مقوله بسنده شده و تلاش شده است گزارشی از مصادیق شیوه های فرهنگی ارتباطی حضرت ختمی مرتبت به دست داده شود. صرف نظر از منابع تاریخی دست اول و مصادری که در لابلای مطالب خود نکاتی را نیز درباره فعالیتهای تبلیغی پیامبر (ص) در مکه مطرح ساخته اند تنها تعدادی اندک از منابع جدید تمام یا بخشی از مطالب خود را به بررسی و گزارش فعالیتهای تبلیغی پیامبر (ص) در مکه اختصاص داده اند که از آن میان می توان به این منابع اشاره کرد: کتاب منهج الدعوه النبویه فی المرحله المکیه نوشته علی بن جابر الحربی که ظاهراً تنها کتاب مستقلی است که در این زمینه نوشته شده است؛ فصل دوم کتاب تاریخ گسترش اسلام از توماس آرنولد (آرنولد، 34-9)؛ فصل آخر کتاب خطوات علی طریق الاسلام نوشته علامه سید محمدحسین فضل الله (فضل الله 1402 ق، 337-314)؛ کتاب الاعلام فی صدر الاسلام تالیف عبداللطیف حمزه (حمزه، 136-103)؛ کتاب تاریخ الدعوه الاسلامیه فی زمن الرسول صلی الله علیه و آله وسلم و الخلفاء الراشدین نوشته جمیل عبدالله المصری و کتاب الحرب النفسیه ضد الاسلام فی مکه اثر عبدالوهاب کحیل[1] که مؤلف در آن فعالیت های روانی مشرکان بر ضد پیامبر (ص) را بررسی کرده و از روش برخورد و مقابله پیامبر (ص) با آنان نیز سخن به میان آورده است.
در فرهنگ دینی ما به ویژه در قرآن واژگان متعددی وجود دارد که به فعالیتهای فرهنگی ارتباطی اشاره دارد و هنوز تحقیقی یکجا و درخور برای نشان دادن رابطه این واژه ها و تفاوت آنها با یکدیگر صورت نگرفته است.
در این مقاله ” دعوت” به مفهومی مترادف با واژه ”تبلیغ” در زبان فارسی به کار رفته است که بر ساز و کارهای فرهنگی ارتباطی تکیه دارد. [2]
مراحل اصلی دعوت پیامبر (ص)
عده ای از نویسندگان در آثار خویش به تقسیم بندی مراحل دعوت r پرداخته اند. «ابن قیم جوزیه» مراحل دعوت پیامبر (ص) را چنین برشمرده است: مرحله اول: نبوت؛ مرحله دوم: انذار عشیره اقرب؛ مرحله سوم: انذار قوم؛ مرحله چهارم: انذار عرب؛ مرحله پنجم: انذار هر که دعوت به او برسد از جن و انس تا پایان جهان. (الحربی، ص 198). «احمد شلبی» نیز دعوت پیامبر (ص) را به سه مرحله تقسیم کرده است (الحربی، 201-200): 1. مرحله دعوت فردی که همان مرحله دعوت مخفی است: یا ایها المدثر قم فأنذر (مدثر، 1و2) 2. مرحله دعوت بنی عبدالمطلب: و أنذر عشیرتک الاقربین (شعرا، 214) 3. دعوت عمومی: فاصدع بما تؤمر و أعرض عن المشرکین (حجر، 94). همچنین ابوزهره دعوت را به سه مرحله بیت نبوت، عشیره و دعوت عمومی در میان قریش تقسیم کرده است (ابوزهره، ج1، 573) و نویسنده دیگری تقسیم بندی زیر را از مراحل دعوت ارائه داده است (الحربی، 204): 1. مرحله عمل مخفیانه: قم فأنذر و ربک فکبر (مدثر، 2و3) 2. مرحله آغاز دعوت آشکار: و أنذر عشیرتک الاقربین (شعرا، 214) 3. مرحله دعوت عرب: لتنذر أم القری و من حولها (شوری، 7) 4. مرحله دعوت در سطح همه انسانها: لتخرج الناس من الظلمات الی النور (ابراهیم،1). سیوطی در الجامع الصغیر به صورت تلویحی مراحل دعوت را به دو مرحله مخفی و علنی تقسیم کرده است (عماره، ج2، ص23). در کتاب تاریخ الدعوه الاسلامیه نیز مراحل دعوت به دو بخش کلی مرحله مخفی و مرحله علنی تقسیم شده است (المصری، 89-84). مؤلف کتاب منهج الدعوه النبویه فی المرحله المکیه نیز مراحل زیر را به عنوان مراحل دعوت برشمرده است (الحربی، 213-209). 1. مرحله مخفی که خود از دو مرحله و روش تشکیل می شود: الف. ارتباط فردی و ب. اجتماع و تشکل در منزل ارقم بن ابی ارقم 2. مرحله دعوت علنی که خود از چند مرحله فرعی تشکیل می شود: الف. دعوت بنی عبدالمطلب و بنی عبدمناف که آغاز مرحله دعوت آشکار است. ب. دعوت همه قریش 3. مرحله فرق نهادن میان حق و باطل و اعراض از مشرکین: فاصدع بما تؤمر و أعرض عن المشرکین (طه، 132 و حجر، 94). سفر پیامبر (ص) به طائف و عرضه دعوت خویش بر قبائل در این مرحله از دعوت واقع شد. 4. مرحله عمومیت یافتن رسالت برای همه مردم: قل یا أیها الناس انی رسول الله الیکم جمیعاً (اعراف، 158).
هر یک از دیدگاه های یاد شده با وجود مشترکات زیاد از زاویه ای خاص به مراحل دعوت نگریسته است. ما نیز در این مقاله مراحل دعوت پیامبر (ص) را به: 1. مرحله آغاز رسالت 2. مرحله دعوت محدود یا آنچه دعوت مخفی نامیده می شود 3. مرحله دعوت گسترده تا هجرت به حبشه 4. مرحله پس از هجرت گروهی از مسلمانان به حبشه تا هجرت به مدینه تقسیم کرده و در ادامه مورد بررسی قرار خواهیم داد.
مرحله آغاز رسالت
درباره آغاز دعوت پیامبر (ص) و همزمانی آن با بعثت آن حضرت یادآوری این نکته ضروری است که طبق نقل مشهور نخستین آیه نازل شده بر پیامبر (ص) : اقرأ باسم ربک الذی خلق (علق،1) بود (طباطبایی، ج20، 323). حفظ کلمه اقرأ به عنوان بخشی از آیه، در حقیقت اثبات و نشان دادن جنبه و هویت ارتباطی دین اسلام است. زیرا در محاورات معمولی وقتی به کسی گفته می شود فلان مطلب را بگو یا تکرار کن (مثلاً یک معلم در کلاس درس خطاب به شاگردان خود) مخاطب در مقام اجرای دستور کلمه “بگو” یا “تکرار کن” را تکرار نمی کند، ولی در اولین خطاب جبرئیل به پیامبر (ص) که دعوت به خواندن متنی بود که r خواندن آن را نمی دانست، خود کلمه “اقرأ” نیز به عنوان بخشی از آیه قرآن باقی مانده است تا شاید اندیشه محدود نبودن وظیفه تبلیغ و ارتباط دینی به پیامبر (ص) و لزوم مشارکت همه مخاطبان مستقیم و غیرمستقیم وحی درفرایند ارتباطی انتقال معارف الهی مورد تأکید قرار گیرد و وظیفه مستمر رساندن “اسم ربٌ” به دیگران همواره در ذهن دریافت کننده قرآن چه دریافت کننده نخستین و چه تلاوت کنندگان آینده باقی بماند. این نکته ظریف تبلیغی در سوره هایی که با کلمه “قل” آغاز می شود و دیگر آیاتی که دربردارنده اینگونه تعابیر است، نیز به چشم می خورد. تأکید می نماید بحث درباره جوهره ارتباطی دین اسلام و تحلیل آموزه های دینی و تجربه تاریخی مسلمانان از این منظر فرصتی مبسوط و مستقل می طلبد.
مرحله دعوت محدود
نخستین مرحله دعوت پیامبر (ص) به مرحله دعوت مخفی معروف است.[3] ادعای مخفی بودن نخستین مرحله دعوت پیامبر (ص) از دیدگاه قائلان به مخفی بودن دعوت با قرائنی همراه است: از جمله گفته شده است که وقتی صهیب و عمار بن یاسر به همراه هم به منزل r رفتند و پس از شنیدن آیاتی از قرآن اسلام آوردند آن روز تا غروب در منزل پیامبر (ص) ماندند و در تاریکی شب به صورت پنهانی از منزل بیرون آمدند تا دیده نشوند[4] (ابن عبدالبر، ج2، ص177). یکی از اسلام شناسان معاصر با مفروض گرفتن مخفی بودن ارتباطات دینی پیامبر (ص) در آغاز رسالت، پنهان ماندن ایمان ابوطالب را تا پایان عمر ادامه مخفی بودن ایمان یاران پیامبر (ص) در سالهای نخست دعوت دانسته است. (فضل الله، 1367، 315)
درباره علت مخفی بودن دعوت در سه سال نخستین دعوت، تحلیل صریح و روشنی در منابع وجود ندارد ولی آن چه به ذهن تبادر می کند ترس از سرسختی مشرکان و خطراتی بود که متوجه دعوت نوپای اسلامی می شد. یکی از نویسندگان معاصر راز مخفی بودن دعوت را نیاز به فرصت و فضای کافی برای سازماندهی دعوت دانسته است (الحربی، 189).
ولی با این همه، ابهام هایی در زمینه مخفی بودن دعوت در این مدت وجود دارد و این ادعای مشهور از چند نظر محل تردید است. صرف نظر از آن چه درباره جوهره ارتباطی دین اسلام گفته شد، این هویت ارتباطی و تبلیغی با فعالیت مخفی چندان سازگاری ندارد؛ قرائن تاریخی دیگر نیز مخفی بودن دعوت در سه سال نخست بعثت را زیر سؤال می برد. نخست اختلاف اقوالی است که درباره مدت دعوت مخفی وجود دارد: گروهی این مدت را تنها یک ماه و گروهی چهار سال و گروهی دیگر نیز آن را سه سال دانسته اند که نظر اخیر شهرت بیشتری دارد (الحلبی الشافعی، ج1، 283). طبیعی است این اختلاف اقوال می تواند نمایانگر استوار نبودن اساس ادعا باشد. همچنین درباره مفهوم مخفی بودن دعوت در این دوره تحلیل و سخن روشنی از سوی مورخان و سیره نویسان ارائه نشده است. در کتاب السیره الحلبیه جمله ای وجود دارد که مخفی بودن دعوت را به این معنا دانسته که تازه مسلمانان برای اقامه نماز به دره های اطراف مکه می رفتند و نماز خواندن خود را از دیدگان مشرکان پنهان می داشتند. نکته دیگر آیاتی مانند: قم فأنذر (مدثر، 2) در سومین سوره نازل شده بر پیامبر (ص) یعنی سوره مبارکه مدثر است.[5] انذار در لغت به معنای اعلام است (ابن منظور، ج14، 102) در این آیه که قطعاً در ماه ها یا روزهای اول بعثت پیامبر (ص) بر آن حضرت فرو فرستاده شده[6] خداوند پیامبر (ص) را به برخاستن و اعلام دعوت خویش دستور داده و این دستور آشکار با اعتقاد به مخفی بودن دعوت چندان سازگار به نظر نمی رسد. همچنین دعوت به صبر در سوره القلم که دومین سوره نازل شده بر پیامبر (ص) است: فاصبر لحکم ربک (القلم، 48) و نیز در سوره مزمل که ظاهراً سومین سوره نازل شده بر پیامبر (ص) است: و اصبر علی ما یقولون و اهجرهم هجراً جمیلاً (مزمل ، 10) و سوره مبارکه مدثر که ظاهراً چهارمین سوره نازل شده بر پیامبر (ص) است: و لربک فاصبر (مدثر،7)[7] و نیز نزول سوره عصر در سالهای نخست بعثت (ظاهراً دوازدهمین سوره نازل شده) که در آن به صراحت از توصیه به حق و توصیه به صبر سخن به میان آمده با مخفی بودن ارتباطات پیامبر (ص) که علی القاعده هنوز با ایذاء و آزار مشرکان روبرو نشده است چندان سازگار نیست.[8]اگر درباره برخی آیات سوره های قلم و مدثر و مزمل قائل به عدم نزول یک جای آنها باشیم و نزول این آیات را در مرحله عمومی شدن دعوت بدانیم، طبعاً چنین اعتقادی درباره سوره مبارکه عصر درست نیست. نکته دیگر این که گرچه ابن هشام نیز سخن از مخفی بودن دعوت در سه سال نخست بعثت به میان آورده ولی خود او پیش از سخن گفتن درباره این موضوع تصریح کرده است که:
“ ثم دخل الناس فی الاسلام ارسالاً من الرجال و النساء، حتی فشا ذکر الاسلام بمکه و تحدث به، ثم إن الله عزوجل أمر رسوله صلی الله علیه و سلم ان یصدع بما جاء منه و أن ینادی الناس بأمره و أن یدعو الیه و کان بین ماأخفی رسول الله صلی الله علیه و سلم أمره و استتر به الی امره الله تعالی باظهار دینه ثلاث سنین فیما بلغنی من مبعثه” (ابن هشام، ج1، 280)
یعنی حتی پیش از علنی شدن دعوت گروههایی از مردان و زنان به اسلام گرویده بودند و اسلام در مکه پراکنده شده بود و لذا صدر جمله ابن هشام با ذیل سخن او چندان سازگاری ندارد. همچنین در پاره ای از منابع تاریخی آمده که مردی به نام عفیف که در اوایل بعثت پیامبر (ص) به مکه سفر تجاری کرده بود و میهمان عباس بن عبدالمطلب بود نقل کرده که مردی را دیدم که به مسجد آمد و رو به کعبه نماز گزارد و سپس زنی به دنبال او آمد و با او همراه شد و پس از او نیز پسربچه ای چنین کرد. من از عباس پرسیدم این چه دینی است؟ عباس گفت: این محمد بن عبدالله است که گمان می برد خداوند این دین را برای او فرستاده است و نیز گمان می برد که گنج های خسرو و قیصر بر او گشوده خواهد شد و این همسرش خدیجه بنت خویلد به او ایمان آورده است و این نوجوان پسرعموی او علی ابن ابی طالب نیز به او ایمان آورده است. عفیف به هنگام نقل این ماجرا می گفت ای کاش من هم در آن زمان ایمان می آوردم تا سومین ایمان آورنده باشم (طبری، ج2، 57-56). نماز خواندن آشکار پیامبر (ص) و تازه ایمان آورندگان به حضرتش در کنار کعبه که در این روایت تاریخی آمده با اعتقاد به مخفی بودن دعوت در این سالها سازگار نیست. نکته دیگری که اعتقاد به مخفی بودن دعوت در این سالها را با دشواری روبرو می کند این است که نخستین گروندگان به دین نیز بلافاصله پس از اسلام آوردن وظیفه ایجاد ارتباط با دیگران و تبلیغ را بر دوش می کشیدند.[9]
با تکیه بر مطالب گفته شده اعتقاد به مخفی بودن ارتباطات و دعوت پیامبر (ص) در سه سال نخست با قرائن تاریخی سازگاری ندارد و به نظر می رسد ویژگی اصلی دعوت در این سالها را باید محدود بودن آن دانست و نه مخفی بودن آن و مراد از این محدودیت نیز تکیه پیامبر (ص) بر شیوه ارتباطی چهره به چهره است ، بدین معنا که پیامبر (ص) صلی الله علی و آله و سلم تنها در پی فراخواندن وجذب افراد برگزیده به دین خود بود و برای بر هم زدن نظام اجتماعی حاکم بر مکه و برقراری نظامی نو، تلاشی مستقیم به عمل نمی آورد و به سراغ شیوه ارتباطی گروهی یا ارتباط جمعی نرفت .
مرحله گسترش دعوت
دومین مرحله دعوت پیامبر (ص) مرحله گسترش دعوت و روی آوردن پیامبر (ص) به شیوه ی ارتباط گروهی است که معمولاً مرحله علنی شدن نامیده می شود. ورود به این مرحله، به معنی کنار گذاشتن کامل روش ارتباطی فردی و چهره به چهره نبود. معروف است که در آستانه گسترده تر شدن دعوت پیامبر (ص) ، آیه زیر خطاب به پیامبر (ص) نازل شد: و أنذر عشیرتک الأقربین و اخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین (شعرا، 214 و 215). پیامبر (ص) اقربای خویش را به منزل خود دعوت کرد و فرمود غذایی آماده کردند و پس از صرف غذا در جمع میهمانان که حدوداً چهل نفر بودند چنین گفت: ای فرزندان عبدالمطلب قسم به خدا من در میان عربها جوانی را نمی شناسم که برای قومش چیزی بهتر از آنچه من برای شما آورده ام آورده باشد که خیر دنیا و آخرت شما در آن باشد و خداوند به من دستور داده است که شما را به سوی آن بخوانم. سپس افزود کدام یک از شما مرا مدد می رساند تا برادر و وصی و خلیفه من باشد؟ همه روی برگرداندند و تنها امیرالمؤمنین علی علیه السلام به این درخواست پاسخ مثبت داد.[10] شروع دعوت محدود پیامبر (ص) از اطرافیان نزدیک و اعضای خانواده خود در آغاز رسالت و دعوت از اقوام و خویشان نزدیک (عشیرتک الاقربین) در مرحله گسترده شدن دعوت دارای پیامدهای مثبت فرهنگی ود و بدون تردید در سهولت پذیرش دعوت پیامبر (ص) از سوی دیگران مؤثر واقع شد. این روش تبلیغ یعنی دعوت در درون و سپس گستراندن آن در برون را که موجب تسریع در گسترش دعوت می شود مانند سنگی شمرده شده است که به درون آب انداخته می شود و موجب پدید آمدن حلقاتی موازی و دایره های متحدالمرکزگرد خود می شود (حمزه، 94-93).[11]
با شروع مرحله دوم دعوت پیامبر (ص) و استفاده آن حضرت از شیوه ارتباط گروهی ، تعداد مسلمانان رو به فزونی نهاد و دشواری ها و مشکلاتی جدید که نیازمند تدبیر و چاره جویی بود رخ نمود. پیامبر (ص) و تازه مسلمانان که برای نماز به دره های اطراف مکه می رفتند وقتی با دشواری های بیشتری روبرو شدند تصمیم گرفتند مکانی را در درون شهر برای عبادت برگزینند و پیامبر (ص) منزل ارقم ابن ابی ارقم را نزدیک خانه کعبه و در پای کوه صفا برای این منظور برگزید و در آن منزل علاوه بر خواندن نماز، دین و قرآن آموزش داده می شد (ابن هشام، ج1، 263). مدت بقای پیامبر (ص) و یارانش در این منزل را تا رسیدن تعداد اسلام آورندگان به چهل نفر ذکر کرده اند (الحلبی الشافعی، ج1، 283).[12] برخی از نویسندگان معاصر نقش مهمی برای این منزل در ایام گسترده شدن دعوت اسلام قائل شده اند و سکونت پیامبر (ص) در آن را نقطه عطفی در تبلیغ اسلام در مکه و اسلام آوردن بسیاری از مردم دانسته اند (آرنولد، 12). پیش از این نیز پیامبر (ص) به ویژه در سه سال نخست دعوت از منزل خویش برای دعوت استفاده می کرد. صرف نظر از خدیجه و علی علیه السلام و زید بن حارثه که در منزل پیامبر (ص) اسلام آوردند صهیب بن سنان رومی و عمار بن یاسر نیز در منزل پیامبر (ص) اسلام آوردند. (ابن عبدالبر، ج1، 177)
از مهم ترین ویژگی های این مرحله از دعوت پیامبر (ص) درافتادن با نظام اجتماعی فاسد حاکم بر مکه بود که در نتیجه مشرکان نیز از ترس به خطر افتادن و از دست رفتن موقعیت ها و امتیازهای اجتماعی خود رفته رفته به فکر مقابله با پیامبر (ص) و دعوت او افتادند. اخبار تکان دهنده ای درباره آزار و شکنجه تازه مسلمانان از سوی مشرکان قریش در این دوره در دست است[13] (ابن سعد، ج3، ص 233). مشرکان زره آهنی بر اندام مسلمانان می پوشانیدند و آنها را در این وضعیت در آفتاب داع نگاه می داشتند (الحاکم نیشابوری، ج3، 284). سمیه مادر عمار زیر شکنجه و با ضربه خنجر(حربه) ابوسفیان به شهادت رسید (ابن سعد، ج3، ص 233). گفته شده است پاهای وی را به دو شتر بستند و شتران را در دو مسیر مختلف حرکت دادند (حمزه، 126). بلال حبشی را افزون بر شکنجه های متعارف به جوانان می سپردند و آنها او را در دره های اطراف مکه می گرداندند و او همچنان اَحَد اَحَد می گفت (الحاکم نیشابوری، ج3، 284)؛ ذهبی، ج1، 348؛ ابن سعد، ج3، 233) همچنین گفته اند شخص پیامبر (ص) نیز در این مرحله مورد هجوم تبلیغی و روانی مشرکان قریش بود و اتهاماتی مانند سحر بودن قرآن (احقاف،7)، ساحر بودن پیامبر (ص) (یونس،2)، اضغاث احلام (انبیاء.5) و شعر بودن قرآن (یس، 69)، شاعر بودن پیامبر (ص) (انبیاء، 5)، جنون (صافات، 34)، و فراگیری تعالیم دینی از بشر و انکار جنبه وحیانی دین (النحل، 103) و القای شبهه در این باره که چرا قرآن بر شخص دیگری نازل نمی شود (زخرف، 31) در این مرحله متوجه پیامبر (ص) شد. مشرکان در این مرحله برای رویارویی با پیامبر (ص) از روشهایی مانند تحقیر، نیرنگ، ایجاد مانع در مسیر ابلاغ دعوت پیامبر (ص) ، شکنجه و محاصره روانی استفاده می کردند (کحیل، ص 210-195).
سومین مرحله دعوت پیامبر (ص) در پی این فشارها شکل گرفت و ماجرای هجرت گروهی از مسلمانان به حبشه در سال ششم بعثت پیش آمد. هجرت حدود 83 نفر از مسلمانان به حبشه با صلاحدید و توصیه پیامبر (ص) نقشی بسیار مهم در تثبیت دعوت اسلامی ایفا کرد. مشرکان مکه که نگران پیامدهای هجرت مسلمانان بودند با اعزام نمایندگان خود دست به تبلیغ علیه مسلمانان نزد پادشاه حبشه زدند ولی جعفر بن ابی طالب نیز در مقابل به ایراد خطبه ای مهم و روشن کننده پرداخت که از نظر تبلیغی قابل توجه است و در جایی دیگر باید مورد بررسی بیشتر قرار گیرد.[14]
قریش در پی ناکام ماندن در مواجهه با هجرت به حبشه، بر سخت گیری های خود در داخل مکه علیه مسلمانان افزودند و پیمانی برای تحریم مسلمانان در تمامی روابط مهم اجتماعی منعقد ساختند و به خصوص پس از رحلت ابوطالب و خدیجه در سال دهم بعثت بر شدت آزار خود نسبت به شخص پیامبر (ص) افزودند[15] تا آنجا که حضرتش فرمود: “ما نالت منی قریش شیئ اکرهه حتی مات ابوطالب ثم شرعوا” (ابن کثیر، ج3، 134) مثلاً یک بار هنگامی که r در کنار کعبه مشغول نماز و در سجده بود عقبه بن أبی معیط شکمبه گوسفند یا شتری را آورد و آن را بر کمر پیامبر (ص) نهاد و دوستانش از شدت خنده به این سو و آن سو می رفتند و کسی از دوستداران پیامبر (ص) جرأت نمی کرد آن را از پشت ایشان بردارد تا این که موضوع را به فاطمه دختر پیامبر (ص) اطلاع دادند و ایشان شکمبه را از دوش پیامبر (ص) برداشت و عاملان این عمل زشت را نفرین کرد (ابن اسحاق، 192؛ بخاری، ج15، 78). همو در نوبتی دیگر در کنار خانه خدا ردای پیامبر (ص) را دور گردن حضرت پیچید و سخت فشرد و ابوبکر سر رسید و مانع شد (بخاری، ج15، 78) و دیگر بار برای خودشیرینی و بنا به تقاضای أبی بن خلف آب دهان به صورت پیامبر (ص) افکند. ابوجهل نیز گاه به هنگامی که پیامبر (ص) در کنار خانه خدا به سجده می رفت پا بر پشت گردن حضرت می گذاشت (ابن اسحاق، 213). گفته شده است که غیر از ابوجهل و ابولهب و عقبه بن أبی معیط که به ایذاء و آزار پیامبر (ص) می پرداختند (الحربی، 349-331) افراد زیر نیز که همسایه پیامبر (ص) بودند در زمره آزاردهندگان پیامبر (ص) بودند: حکم بن أبی العاص، عدی بن الحمراء، العاصی بن وائل، أخنس بن شریف، ولید بن مغیره، نضر بن حارث و ابن أصداء هذلی (الحربی، 343). پیامبر (ص) گاه از بدی همسایگان خود به درگاه خداوند شکایت می برد. (ابن سعد، ج1، ص 201).
پیامبر (ص) این مرحله دشوار دعوت را نیز با تقویت انسجام درونی مسلمانان و انتقال و گرد هم آوردن آنها در شعب ابی طالب پشت سر گذاشت.
مرحله چهارم دعوت پیامبر (ص) پس از خروج از شعب ابی طالب شکل گرفت. پیامبر (ص) در این مرحله با تلاش مضاعف برای پراکندن دعوت اسلامی و تماس گسترده با زائران خانه خدا و عرضه دعوت خویش برآنها و جستجو برای یافتن پایگاهی خارج مکه، سرانجام توانست مرکزیت دعوت اسلامی را به خارج از مرزهای مکه یعنی یثرب منتقل نماید و مرحله ای کاملاً نو در این منطقه که در اقدامی نمادین و تبلیغی مدینه النبی نام گرفته بود آغاز شد.
ابزارها و روشهای فرهنگی ارتباطی پیامبر (ص)
با نگاهی به فعالیت های فرهنگی ارتباطی پیامبر (ص) در مکه به آسانی می توان دریافت که آن حضرت از ابزارهای و روشهایی متفاوت و متعدد برای نشر دعوت اسلامی بهره می جست. در این بخش از مقاله مهم ترین این روش ها و ابزارها به اختصار مورد بررسی قرار می گیرد.
1. قرآن کریم: نقش تبلیغی قرآن را از چند نظر می توان مورد توجه قرار داد. قرآن مصدر و منشأ و غایت تبلیغ دینی به حساب می آید ولی صرف نظر از جنبه محتوایی آیات نازل شده در مکه، از نظر کارکردهای فرهنگی - ارتباطی نیز آیات مکی قرآن را حداقل از سه جنبه می توان مورد توجه قرار داد: یکی از نظر تأثیر جاذبه های لفظی و زیبایی های بیانی قرآن در جذب مخاطبان ، دیگری از نظر روش معرفی و تبیین دین جدید و سوم از نظر روش برخورد با دشمنان و معاندان و گزافه گویی های آنها. [16]
2. ابداع نهادها و نمادهای جدید ارتباطی : از جمله مسایل مهم و شایان توجه در روش تبلیغ پیامبر (ص) وضع شعائر دینی و ابتکار نهادها و نمادهایی بود که تا آن زمان رواج نداشت و نقشی مؤثر و مهم در یادآوری معارف دینی و یا تبلیغ و یا فراخوان برای انجام یک آیین دینی داشت. از جمله مسجد، نماز، اذان، اقامه و منبر.[17] مراد از جنبه تبلیغی داشتن اذان و اقامه این است که با توجه به این که یکی از مهم ترین روشهای تبلیغ، القاء از طریق تکرار است در این دو شعار دینی که هر روز پنج بار تکرار می شود بسیاری از معارف و تعالیم دینی به صورت کوتاه و موجز مورد تأکید قرار می گیرد.[18] به ویژه که مستحب است مؤمنان به هنگام شنیدن فرازهای اذان و اقامه آن را تکرار کنند. نکته مهم درباره ابزارها و روشهای ارتباطی پیامبر (ص) این است که آن حضرت با ایجاد تحول در برخی ابزارها و روشهای موجود آنها را در خدمت اهداف دینی قرار داد. نمونه این ابزارها مراسم حج و خطبه و شعر و قصه است.
3. معرفی منطقی و استدلالی دین جدید: یکی دیگر از روشهای پیامبر (ص) برای تبلیغ دین پیش گرفتن روش بحث منطقی در برخورد با مخاطبان بود. به عنوان مثال وقتی قریش از حصین درخواست کردند که با پیامبر (ص) صحبت کند تا آن حضرت از بتهای آنها به بدی یاد نکند، وی به نزد پیامبر (ص) آمد و خطاب به ایشان گفت: چه می گویید؟ چرا بتهای ما را به بدی یاد می کنی؟ پیامبر (ص) در پاسخ فرمود: ای حصین چند خدا را می پرستی؟ وی گفت: هفت خدا را در زمین و یک خدا را در آسمان. حضرت پرسید: وقتی زیانی متوجه تو می شود کدام یک را می خوانی؟ حصین گفت: خدایی را که آسمان است. حضرت فرمود: اگر اموال تو از بین برود کدام یک را می خوانی؟ گفت: خدایی را که در آسمان است. حضرت فرمود: هموست که دعای تو را اجابت می کند و حال آن که تو برای او شریک قائل می شوی.. ای حصین اسلام بیاور تا در امان باشی و حصین نیز اسلام آورد (الحلبی الشافعی. ج1، 455). نمونه هایی دیگر از این گفت وگوها را مثلاً با عتبه بن ربیعه (ابن هشام، ج1، 314-313) به نمایندگی از قریش و یا با ابوطالب که حامل پیام های قریش بود در منابع می توان یافت.
4. بهره گیری از ایام حج و تماس با تازه واردان به مکه و عرضه دعوت بر قبایل مختلف: در همان سالهای نخست گسترده شدن دعوت، پیامبر (ص) از موسم حج برای نشر دعوت خویش بهره می جست. ابن هشام گزارشی بالنسبه مبسوط از این روش ارتباطی پیامبر (ص) که نهایتاً به هجرت آن حضرت نیز انجامید ارایه داده است.[19] دعوت ولید بن مغیره از قریش برای وحدت موضع در قبال پیامبر (ص) در ایام حج[20] نشان دهنده نگرانی قریش از بهره برداری های پیامبر (ص) از ایام حج است. پیامبر (ص) افراد سرشناسی را که دارای نفوذ در میان قوم خود بودند وقتی به مکه می آمدند شناسایی و با آنها ارتباط برقرار می کرد. تماس با سوید بن صامت و انس بن رافع ملقب به ابوحسی و ایاس بن معاذ از این جمله است (فارسی، 382 و ابوخلیل، 42). از ربیعه بن عباد نقل شده است که من نوجوانی بودم که همراه پدرم در منی بودم و پیامبر (ص) را دیدم که به محل اسکان قبائل عرب می رفت و خطاب به آنها می گفت یا بنی فلان من فرستاده خدا به سوی شما هستم شما را به عبادت خدا و شرک نورزیدن به او و به کنار نهادن هر آنچه غیر از او می پرستید می خوانم و از شما می خواهم که به من ایمان بیاورید و از من حمایت کنید تا آن چه را بدان برانگیحته شده ام تبیین نمایم (ابن سعد، ج1، 200 و ابن کثیر، ج3، 141-138). پیامبر (ص) در ایام حج به ویژه به محله های عکاظ، مجنه، ذوالمجاز، منی و شهر مکه برای ابلاغ دعوت خویش می رفت (فارس، 371 و طبرسی، ج2، 84). تماس با زائران شهر یثرب نیز که به انعقاد پیمان عقبه اولی و ثانیه و سرانجام هجرت مسلمانان و پیامبر (ص) به شهر یثرب منجر شد در ایام حج و از طریق عرضه دعوت پیامبر (ص) بر قبائل مختلف صورت گرفت.
5. خطابه: ظاهراً پیامبر (ص) در ایام حضور در مکه از این روش کمتر استفاده می کردند. شاید مهم ترین خطبه آن حضرت در مکه، سخنرانی در آغاز مرحله گسترده تر کردن دعوت بر بالای کوه صفا باشد که با صدای بلند قریش را فراخواند. قریشیان گفتند محمد بر بالای کوه صفا فریاد می زند و به سوی او آمدند تا ببینند چه شده است. وقتی قریش گرد پیامبر (ص) آمدند حضرت از آنها پرسید آیا تاکنون شنیده اید من دروغ بگویم؟ حاضران یکصدا گفتند نه از تو جز راستی چیزی ندیده ایم. حضرتش پرسید اگر به شما خبر بدهم که سپاهی پشت این کوه است آیا مرا تصدیق می کنید؟ همگی گفتند: آری ما به تو گمان بد نمی بریم و تاکنون از تو دروغی نشنیده ایم. در این لحظه پیامبر (ص) تمام توان خود را جمع کرد و به آنها گفت: پس بدانید که من هشدار دهنده به یک عذاب شدید هستم، سپس تمام توان خود را جمع کرد و با فریاد بلند گفت: ای بنی عبدالمطلب، ای بنی عبدمناف، ای بنی زهره، ای بنی تمیم، ای بنی مخزوم، ای بنی اسد همانا خداوند به من دستور داده است که عشیره و خاندان نزدیک خود را انذار دهم و من مالک چیزی برای دنیا و آخرت شما نیستم جز اینکه بگویید لااله الاالله. سپس آنها را به ترک بت پرستی و دوری از فواحش و ایمان به خداوند و پیمودن راه خیر دعوت کرد. نقل دیگری از این ماجرا این اجتماع را در منزل پیامبر (ص) و همراه با صرف غذا می داند (طبری، ج2. 64-61). پیامبر