فایل رایگان پاورپوینت اصول هنر ديني(1)

    —         —    

ارتباط با ما     —     لیست پایان‌نامه‌ها

... دانلود ...

بخشی از متن فایل رایگان پاورپوینت اصول هنر ديني(1) :

درآمد
علیهاالسلام به درستی مشخص نیست که اوّلین اثر هنری با صورت، موضوع یا درونمایه مذهبی و مقدس چه زمانی آفریده شده است و به کدام شخص یا ملت تعلق دارد. همین قدر می توان اشاره کرد که عمر هنر دینی با عمر هنر یکی است؛ زیرا به یقین می توان حکم کرد که هنر به دلیل خصوصیت ذاتی اش، یعنی ارتباط با عالم ماورا، همواره وجهی معنوی داشته است و زبان حکایت های فرا طبیعی بشر بوده است. حتی شاید بتوانیم ادعا کنیم که روحانیت (= تقدس و توجه به ماورا) چه در قالب یک دین و چه به صورت آزاد و عام آن، سرچشمه زاینده هنر بوده است و تقدمی علّی بر هنر دارد؛ طوری که به سختی می شود پذیرفت قبل از این که بشر اولیه توجهی به ماورا طبیعت داشته باشد، بتواند واجد هنری شود که زبانِ حکایت از عالم دیگری غیر از طبیعت است.
امّا همان طور که نمی توان سابقه روشنی از تاریخ مدنیت و زندگی اجتماعی بشر ارائه داد، نمی توان گفت عمر هنری بشر و سابقه این تاریخ به کجا و چه زمانی باز می گردد. آن چه امروز هنرشناسان و تاریخ نگاران آثار هنری از آن به عنوان تاریخچه هنر یاد می کنند، گوشه کوچکی از آثار باقی مانده هنری است که در گذشتِ قرن ها به دست ما رسیده یا طرح و گزارشی از آن برجای مانده است. نیز همان طور که اشاره شد نمی توان تاریخ هنر را از تاریخ «هنر دینی» و «هنر مقدس» جدا دانست و مثلاً تقدمی زمانی یا رتبی برای هنر قایل شد؛ چون توجه به ماورا، در صورت خاص یا عام آن، سرچشمه هنر و الهام هنرمندان است.
هنر از آن جا که همواره پایی در طبیعت داشته است و دستی در ماورای آن، چیزی بیش تر از آن چه که به دید عامه می آید، بوده است و چندان همخوانی تام و تمامی با عینیت و طبیعت نداشته است. نگاهی کوتاه و گذرا به آثار باقی مانده هنری از گذشتگان، به خوبی بر این مدعا صحّه می گذارد. هیچ اثر هنری نمی توان یافت که روحی یا صورتی غیر طبیعی در آن یافت نشود. اَشکال حیواناتی که بر سنگواره های قدیمی باقی مانده است، اگرچه ظاهری معمولی دارد، معمولاً چیزی اضافه تر از صورت طبیعیِ خود دارد؛ مثلاً دستی یا پایی یا چشمی که بیش تر حکایت کننده رمزی است که هنرمند بنا داشته در اثر خود به آن اشاره کند. نیز می توان پیکره های تراشیده شده از سنگ یا چوب رانام برد که معمولاً چنین خصوصیاتی در آن ها یافت می شود.
امّا تا چه اندازه می توان بین گونه های مختلف آثار هنری تمایز قایل شد و آیا طبقه بندی این آثار، اساسا ممکن است؟ آیا می توان براین ادعا مبرم بود که هنر چون همواره وجهی روحانی و فرا طبیعی در خود دارد، به طور عام می توان هر اثر هنری را «هنر مقدس» خواند؟ آیا این ادعای مخالف که بخش زیادی از هنر، زاییده خیالِ انسان (خیالی که جنبه زیبایی شناختی طبیعی نفس آدمی را ارضا می کند) است و اصولاً تقدسی در آن وجود ندارد نیز می تواند درست باشد؟ و در نهایت این که حد و مرز مفاهیم «هنر مقدس» و «هنر دینی» کجاست؟ چگونه می توان از این مفاهیم به درستی یاد کرد و چه اصول کلی را می توان برای آن ها بر شمرد؟
نوشته حاضر تلاش می کند تا حدامکان به این پرسش ها پاسخ دهد. «هنر دینی» یا «هنر مقدّس»؟!
از مجموع آن چه تاریخ نگاران هنر و منتقدان آثار هنری، بر آن نام «هنر مقدس» (Sacred Art) و «هنر دین» (Religious Art) نهاده اند، تنها گروه کمی را به درستی می توان با این مفهوم ها منطبق دانست؛ چرا که این لفظ ها، در میان منتقدان و تاریخ نگاران، معمولاً بدون توجه به عناصر دخیل در افاده معنایی استفاده می شود. احتمالاً تعبیر «هنر مقدس» و یا «هنر اسلامی»، «هنر مسیحی» و... که وجوه تخصیص یافته «هنر دینی» هستند، در ذات خود سازوارتر و موجّه تر از تعابیر دیگری از این دست هستند. زیرا مثلاً به سختی می توان از دانشِ (Science) مقدس یا «علمِ دینی» سخن به میان آورد؛ چه، ذاتِ «دانش» (Science) یا تعابیر و موضوعات مشابه، به دلیل این که معمولاً با نسخه های «عینی» (objective) و تجربی (EmPirical) بررسی، ارزیابی و معرفی می شود، همبستگی کم تری با موضوع تقدس، روحانیت و ماورای طبیعت دارد؛ گو این که نمی توان فرض وجود دانش مقدس یا علم دینی را نیز به طور کلی مردود دانست.
تفکیک «هنر مقدس» از «هنر دینی» نیز با این ملاحظه صورت پذیرفته است که هنرِ دارای درونمایه و صورت (Form) روحانی، ممکن است صرفا نه از یک دینِ معرفی و تثبیت شده مثل اسلام و مسیحیت، که، از آموزه های روحانی و عقایدی که در قالب های متعارف یک دین نیز نمی گنجد، اما درذات خودمقدس است،مُلْهَمْ باشد.
در این نگرش، دین در معنای عام (واجد بودن باطن مقدس و روحانی) به کار می رود، نه در معنای شرایعِ متعارف. هنری را که منشأ الهام آن، آموزه های مقدس و روحانیِ عام باشد، باید «هنر مقدس» خواند و آن جا که لفظ «هنر دین» به کار می رود، چون منشأ الهام هنری، آموزه های یک دین یا شریعت خاص است، باید پسوند «دینی» را در وجه اختصاصی آن، مثل «هنر اسلامی»، «هنر مسیحی»، «هنر بودایی» و... به کار برد. در تقسیم بندی جزئی تر نیز می توان مثلاً از: «خوشنویسی اسلامی»، «معماری مسیحی»، «پیکرتراشیِ بودایی» (هندی) و... نام برد که گونه های مختلف هنری هستند.
به بیان دیگر می توان گفت بین «هنر مقدس» و «هنر دینی» نسبت عام و خاص مطلق برقرار است. زیرا بر هنرِ مقدسِ ملهم از عقاید و باورهای عمومی (مثل تصویرها و پیکره هایی که از اقوام بدوی بر جای مانده است) نمی توان عنوان «هنر دینی» اطلاق کرد؛ چون دین در هیچ یک از معانی خاص و عام اش با این عقاید روحانیِ تعریف و طبقه بندی نشده وفق پیدا نمی کند. اما از دیگر سو، هنر دینی هرچه که باشد و به هر آیین یا شریعتی وابستگی پیدا کند، از جوهره تقدس و روحانیت برخوردار است و می تواند در دایره «هنر مقدس» قرار گیرد. به این ترتیب، مثلاً معماری اسلامی ضمن آنکه «هنر دینی» یا «هنر اسلامی» است، «هنر مقدس» نیز هست؛ اما مثلاً نقش های مقدس سنگواره ها یا پیکره های بر جای مانده از اقوام اولیه، که درونمایه و صورت روحانی دارد را نمی توان «هنر دینی» خواند؛ بلکه چون واجد جوهر معنویِ (= روحانی، مابعدالطبیعی) عمومی هستند، و با شریعت یا آیین خاصی ارتباط ندارد، تحت عنوان «هنر مقدس» قرار می گیرند. در واقع اساس این تفریق و دسته بندی، اشاره یا تصریح به آموزه های روحانی عمومی یا آموزه های خاص یک آیین یا شریعت در هنر است. هنر دینی؛ صورت یا معنا؟!
این اشاره یا تصریح نیز خود عرصه مناقشه خیزی دارد. گاه اشاره یا تصریح به آموزه های روحانی (= معنوی، ما بعدالطبیعی) تنها در باطن هنر (اثر هنری) تجلی پیدا می کند و گاه در صورت (Form) و باطن به صورت توأمان. از آن چه در باطن اثر هنری تجلی پیدا می کند، یعنی درونمایه یک اثر هنری را با همه معانی و اشاره ها و رمزها پر می کند و تشکیل می دهد، بیش تر به عنوان «روح معنوی» یا «روح مذهبی» یا «روح مقدس» اثر یاد می کنند. روح یک اثر هنری، البته آن گونه که قبلاً اشاره کردیم، اساسا از بُعد فراطبیعی انسان سرچشمه می گیرد و به یک معنا می توان روح همه هنرها را روحی معنوی دانست. اما در این جا چون بحث تفریق «هنر مقدس» از غیر آن و بازشناسی مؤلفه های این گونه هنر است، باید بین این قاعده کلی و قواعد خاص تر تمایز قایل شد.
شاید بیش تر هنرنگاران همین که اثری هنری، دارای موضوع یا روحی معنوی است آن را «هنر مقدس» می دانند. این مسئله که به تکرار در تاریخ نگاران هنر اتفاق افتاده است، شاید بیش تر زاییده این دیدگاه معرفت شناختی باشد که روح را وجه برتر می داند. اگر چه ممکن است این نظر که روح، در هر چه باشد، چه روح انسانی، چه روح حیوانی و گونه های دیگر آن و چه روح به معنای «معنا» و «باطن»، همواره بر جسم و شاکله و صورت (Form) برتری دارد و وجه متعالی محسوب می شود، اما نباید از نظر دور داشت که عناصر مقوّم یک اثر هنری، «روح» و «صورت» به صورت توأمان هستند. این توأم بودن «صورت» و «باطن» در «هنر مقدس» و «هنر دینی» حضور و ضرورتی مضاعف پیدا می کند؛ چرا که معمولاً «هنر مقدس» از رمزها و سمبول ها برای بازخوانی و بازگویی معانی استفاده می کند و چنانچه این صورت در آن ضعیف پرداخته شود یا اصولاً هنرمند وجهی برای آن قایل نشود، هنر او از دایره «هنر مقدس» به معنای بازگفته خارج خواهد شد. در واقع باید گفت آمیختگی و همیاری صورت و معنا در هنر مقدس به نحو چشم گیری بیش تر از هنرهای دیگر است. از سوی دیگر پردازش آموزه های دینی یا مقدس (خاص و عام) در یک اثر هنری نیز درجات مختلفی دارد. می توان آثار هنری مقدسی را نام برد که محمل مقدار کمی از معانی مقدس هستند (نقش ها یا دست افزارهای مقدس به جای مانده از اقوام اولیه، که تلقی شناختی آن ها از جهان و ماورای آن اندک بوده است و به همین دلیل اثر هنری مقدسی نیز که آفریده اند، در حد میزان شناخت آنها از جهان، یا میزان توان آن ها در الهام گیری از آموزه های اندکی که از طبیعت و تأمل در آن دریافته اند بوده است) و می توان آثار هنری مقدسی را نیز نام برد که رئوس آموزه های اصلی یک آیین شکل یافته رسمی را در خود دارد (مثل تندیس «شیوای رقصان»، که مراحل سه گانه جهان را در دیدگاه فلسفی بودایی نشان می دهد. شیوا خدای رقص در این پیکره طوری تصویر شده است که بیانگر سه مضمون «آفرینش و نگاهبانی آن، و ویرانی جهان» است.
صورت (Form) در یک اثر هنری مقدس بیش تر مشیر به معناهایی است که هر یک از آنها بخشی از آموزه های یک آیین را در بر می گیرد و درست به همین دلیل، صرف داشتن موضوع مقدس یا مذهبی و یا روح معنوی، برای یک اثر کافی نیست تا اثر هنری مقدس نامیده شود. حتی در نقش های بر جای مانده از هنرمندان نخستین که تا روزگار ما دوام آورده است نیز این اصل به خوبی نمایان است. آن گونه که پیش تر گفته شد معمولاً این صورت های آفریده شده، چیزی بیش تر یا متفاوت از صورت های قرینه طبیعی خود دارند که مشیر به معنایی ماورای طبیعی است. در واقع «هنر مقدس» یا «هنر دینی» که وجه تخصیص یافته و طبقه بندی شده آن است، ضمن واجد بودن موضوع و باطن مذهبی و مقدس (معنا)، باید صورتی متفاوت از صورت همسان طبیعی خود داشته باشد؛ صورتی که اشاره رمزی به «دور» (دورتر از طبیعت) داشته باشد.
آن بخش از هنر را که در این نوشته «هنر مقدس» دانستیم، به دلیل پراکندگی و تنوع فراوان در

لینک کمکی