فایل رایگان پاورپوینت چرا انقلاب فرانسه از بين رفت و انقلاب اسلامي ماندگار شد؟

    —         —    

ارتباط با ما     —     لیست پایان‌نامه‌ها

... دانلود ...

بخشی از متن فایل رایگان پاورپوینت چرا انقلاب فرانسه از بين رفت و انقلاب اسلامي ماندگار شد؟ :

لطفاً در ابتدا تاریخچه ای کوتاه از انقلاب فرانسه و گروه های مرجع حاضر در این انقلاب بفرمایید.

در جریان انقلاب فرانسه، نه شورشی قبل از انقلاب وجود داشت و نه مردم (مانند آنچه در انقلاب ایران شاهد آن بودیم) جایگاهی داشتند، بلکه شرایط سیاسی، اجتماعی و حتی نظامی فرانسه و ضعف هایی که لویی شانزدهم داشت، کار را به جایی رساند که نظام پادشاهی فرانسه به خودی خود فروپاشید. اوضاع فرانسه به لحاظ اقتصادی چنان نابسامان شد که با درآمدهای دولت حتی امکان پرداخت بهره ی بدهی های دولت هم وجود نداشت. از لحاظ نظامی نیز فرانسه در چهار جنگ هفت ساله شرکت کرد که در هر چهار جنگ نیز شکست خورد. بی لیاقتی لویی شانزدهم نیز مشکل دیگری بود. تمام اختیارات خود را به دست همسرش ماری آنتوانت داد و او بود که کشور را اداره می کرد.

از سوی دیگر، سرکوب گسترده ی دولت نیز در این دوران دیده می شود که عملاً نشان می داد دولت برای مردم هیچ نقشی قائل نیست. طبقات اجتماعی در آن زمان به سه گروه عمده تقسیم می شدند: . اشراف و نجبا (که کمتر از یک درصد جامعه را تشکیل می دادند)، . راهبان و بزرگان کلیسا (که آن ها نیز یک درصد مردم بودند) و . توده های مردم و رعایا. اداره ی کشور عملاً دست آن دو درصد بود و همین موضوع، چپاول های فراوانی را به وجود آورد. بنابراین انقلاب فرانسه پس از فروپاشی دولت به وجود آمد.

در جریان انقلاب فرانسه، اوضاع به جایی رسید که شخص لویی شانزدهم، زمام امور را به دست مجلس نمایندگان سپرد که ترکیب آن مجلس نیز گویای غیرمردمی بودن این حرکت است. یک سوم این مجلس در اختیار اشراف، یک سوم در اختیار روحانیون و یک سوم نیز در اختیار رعایا قرار داشت و بنابراین درصد مردم، تنها یک سوم اداره ی کشور را برعهده داشتند. جالب آنکه سال را به عنوان سال انقلاب فرانسه (سال واگذاری امور از سوی لویی شانزدهم به مجلس نمایندگان) معرفی می کنند، اما لویی شانزدهم عملاً تا سه سال بعد از این تاریخ نیز قدرت را در دست داشت. حتی مجلس نمایندگان نیز سلطنت را خلع نکرد. بنا بر همین اتفاقات است که بسیاری از نظریه پردازان انقلاب در غرب بر این باور هستند که انقلاب ها می آیند و ساخته نمی شوند.

اگر بخواهیم دو انقلاب را (به لحاظ دارا بودن پایگاه مردمی) با یکدیگر مقایسه کنیم، انقلاب فرانسه پس از انقلاب و انقلاب ایران پیش از انقلاب محقق شد. برای نمونه، تغییرات مهم در فرانسه سه سال پس از شورش های زندان باستیل آغاز شد. پس از سه سال نیز دعوا سر آن بود که سلطنت به سلطنت مشروطه تبدیل شود یا خیر. حتی طی آن سه سال نیز برادرزاده ی لویی شانزدهم کشور را اداره می کرد. به طور خلاصه، در انقلاب فرانسه ضعف ساختاری رژیم حاکم (بدون قیام مردمی) موجب فروپاشی آن شد و تا سه سال هم سعی شد سلطنت حفظ شود. در این دوره ی سه ساله نیز اشراف وارد صحنه شدند.

بعد از آن سه سال چطور؟ بازهم اشراف گرداننده ی اصلی امور بودند یا مردم وارد صحنه شدند؟

پس از آن سه سال، طبقه ی دیگری از دل انقلاب به وجود آمدند که آن ها را «بورژوا» نامیدند. آن ها کسانی بودند که ثروت خاصی داشتند و رقیب اشراف به شمار می آمدند. این گروه حدود بیست درصد از همان درصد را تشکیل می دادند. پس از سه سال این گروه توانستند با جنگ و خون ریزی قدرت را از دست اشراف خارج کنند. در این دوره، حکومت به دست دو گروه «ژیروندن ها» و «ژاکوبن ها» افتاد. بورژواها در گروه ژاکوبن ها حضور داشتند. ژبسپیر از جمله فرهیختگان ژاکوبن ها بود.

پس از پایان سال دوره ای در فرانسه آغاز می شود که دوره ی خون ریزی های فراوان است. به دلیل عملکرد بسیار بد اشراف و لویی شانزدهم، او، ماری آنتوانت و سایر رهبران سلطنت طلب زیر تیغ گیوتین می روند. در درون ژاکوبن ها نیز گروه هایی بودند که قدرت را در دست بگیرند و با یکدیگر رقابت داشتند. چنین وضعیتی تا ده سال ادامه داشت. ابتدا سلطنت طلبان زمام امور را به دست می گیرند. پس از آن نوبت به میانه رو ها می رسد و در نهایت نیز رادیکال ها به قدرت می رسند.

اگر بخواهیم از اوضاع فرانسه به فاصله ی چهل سال پس از آن ارزیابی داشته باشیم، می توانیم این دوره ی زمانی را به دو قسمت تقسیم کنیم. دوره ی اول، دوره ی جنگ داخلی در فرانسه و دوره ی دوم جنگ بین المللی فرانسه است.

در دوره ی نخست چه اتفاقاتی افتاد؟

در طول ده سال از انقلاب فرانسه حدود دوازده هزار نفر زیر تیغ گیوتین رفتند. این در حالی بود که جمعیت فرانسه حدود بیست میلیون نفر بود. همه ی این دوازده هزار نفر نیز از رهبران انقلاب بودند. به واقع هیچ گروهی در امان نبود و تیغ گیوتین همواره فعال بود. آخرین نفری که زیر تیغ گیوتین رفت نیز همان ژوبسپیر (رهبر رادیکال ها) بود. به همین علت بود که گفتند «انقلاب فرزندان خود را می خورد»؛ چراکه هیچ کسی (اعم از اشراف، سلطنت طلب ها و رادیکال ها) در امان نبود و این اوضاع تا سال و روی کار آمدن ناپلئون ادامه داشت. در زمان ناپلئون دیکتاتوری ایجاد شد. او یک فرد انقلابی نبود، بلکه یک فرد نظامی به شمار می آمد، اما مردم به دلیل مشکلات به وجودآمده مستأصل شدند و به ناپلئون روی آوردند.

حد فاصل وقوع انقلاب فرانسه تا چهل سال پس از آن، شاهد چه ناآرامی هایی در داخل فرانسه بودیم؟

همان طور که اشاره کردم، در ده سال نخست، جنگ قدرت در فرانسه برقرار بود. در داخل مرزهای فرانسه شاهد اوضاعی بودیم که توصیف شد. اوضاع به جایی رسید که لویی شانزدهم برای اداره ی امور، به ارتش اتریش متوسل شد، چون حتی ارتش فرانسه از لویی دل کنده بود. زمانی که گروه های انقلابی متوجه شدند لویی شانزدهم از اتریشی ها استفاده کرده است، کاخ سلطنتی را اشغال کردند و او را زیر گیوتین فرستادند.

بنابراین ده سال نخست، اوج قحطی و مشکلات اقتصادی مردم فرانسه بود و روندی برای اداره ی امور وجود نداشت. علاوه بر این، طی این مدت، شورش های فراوانی نیز در اقصی نقاط فرانسه به وجود آمد. هرکس برای خودش گروهی تشکیل می داد و ادعای قدرت می کرد.

در نهایت زمانی که رادیکال ها زیر تیغ گیوتین می روند، شاهد دو مقطع بسیار محدود هستیم. در یک دوره کنسول ها قدرت را در دست می گیرند و پس از ناتوانی در اداره ی کشور، استعفا می دهند. پس از آن ها، یک هیئت پنج نفره موسوم به «دایرکتوار» تشکیل می شود. ناپلئون (که در آن زمان در مصر به سر می برد) جزء همین گروه است.

اوضاع فرانسه چنان نابسامان شده بود که مردم تنها آرزو داشتند یک نفر بیاید و آن ها را نجات دهد. اندک اندک آن چهار نفر نیز از گروه کنار رفتند و ناپلئون به پادشاهی رسید. جالب است که در طول آن ده سال، ده قانون اساسی در فرانسه به تصویب می رسد. به طور میانگین سالانه یک قانون اساسی برای اداره ی کشور وضع می شود. پس از این ده سال نیز، یک دوره ی ساله دیکتاتوری مطلقه در فرانسه حاکم می شود و مجدداً همه منابع کشور در اختیار جنگ قرار می گیرد. پس از ناپلئون نیز برادرزاده ی او به قدرت می رسد و حتی در دوره ای نیز مجدداً سلطنت طلبان اداره ی امور را برعهده می گیرند. در واقع کار را به جایی می رسانند که مردم را از انقلاب پشیمان می کنند. به این ترتیب، مردم خواهان بازگشت به دوران قبل می شوند که به این دوره «ترمیدور» می گویند. کرین برینتون نیز در کتاب «کالبدشکافی چهار انقلاب» خود، بر همین اساس نظریه ی «پاتولوژی انقلاب» را ارائه می کند. او بر این باور است که انقلاب مانند تبی است که در بدن سالمی وارد می شود، بدن را دچار بحران می کند و پس از یک دوره ی بحرانی، به دوران قبلی خود بازمی گردد. در انقلاب فرانسه نیز واقعاً همین اتفاق افتاد؛ چراکه فرانسه ی انقلابی پس از چهل سال با کشورهای اروپایی که انقلاب نکرده بودند، هیچ تفاوتی نداشت.

فرانسه پس از چهل سال، نه تنها تفاوتی با سایر کشورها

لینک کمکی