فایل رایگان پاورپوینت سيره ي فاطمي؛ درماني براي فروپاشي نهاد خانواده

    —         —    

ارتباط با ما     —     لیست پایان‌نامه‌ها

... دانلود ...

بخشی از متن فایل رایگان پاورپوینت سيره ي فاطمي؛ درماني براي فروپاشي نهاد خانواده :

فروپاشی بنیان خانواده در غرب

امروزه غرب دچار فاجعه ای است که «فروریختن بنیان خانواده» خوانده می شود. اولین سؤالی که با شنیدن این جمله به ذهن متبادر می شود این است که ریشه ی فروپاشی نهاد خانواده در دنیای مدرن و فرهنگ موسوم به مدرنیته را چه می توان دانست؟ به نظر می رسد که ریشه ی این فاجعه را باید در «اومانیسم»[1] و یا به عبارت واضح تر «اصالت و خودبنیادی بشر» دانست. اومانیسم به معنای مکتبی که پرچمدار اصالت دادن به نفس امّاره، در مقابل اصالت دادن به بندگی خداست.

با دقت در این مطلب که اومانیسم، بشر را به جای خدا، ملاک همه ی بدی ها و خوبی ها می داند، به این نتیجه ی بدیهی خواهیم رسید که «بد» آن چیزی است که بشر نخواهد و «خوب» آن چیزی است که بشر بخواهد.

اکنون باید پرسید آیا با وجود سیطره ی چنین فرهنگی، حفظ خانواده در غرب ممکن خواهد بود؟ و به عبارت دیگر، آیا می توان از یک سو به «اصالت نفسانیات» معتقد بود و از سوی دیگر «حفظ نهاد خانواده» را انتظار کشید؟! آن هم خانواده ای که شرط بقایش عدم حاکمیت نفسانیات است، زیرا که در حاکمیت نفسانیات هیچ جمعی به عنوان جمعِ همدل باقی نمی ماند؛ یا همه پراکنده اند و یا همه مقهور قدرت یک فرد قرار می گیرند که هیچ کدام از این دو نوع جمع، جمع خانواده نیست.

در یک تحلیل صحیح، هرگز نمی توان خانواده را مجموعه ای مرکب از اجزای پراکنده که در کنار هم گرد آمده باشند دانست، بلکه خانواده جمع یگانه ای است برای زندگی و پایداری در زیر پرتو مودت و رحمت حق. مسلماً با پذیرش تمدن غربی و «اومانیسم»، که ناخودآگاه در روح و روان افرادِ غیرموحد جریان می یابد، خانواده ای باقی نمی ماند.

فمینیسم و تهدید بنیاد خانواده

با توجه به شرایطی که در این دوران پیش آمده، زنان علاوه بر کار در خانه، امکان انجام کارهایی افزون تر از همسرداری و تربیت فرزند را نیز دارند. لذا موضوع حضور زنان در صحنه ی فعالیت های اجتماعی جدی است. البته فعالیت هایی که با شخصیت زن هماهنگی و سازگاری داشته باشد و اساساً با همین نگاه به زن است که معمار کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی (رحمت الله علیه) در وصیت نامه ی سیاسی- الهی خود می فرمایند:

«ما مفتخریم که بانوان و زنانِ پیر و جوان و خرد و کلان در صحنه های فرهنگی و اقتصادی و نظامی حاضر و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالی اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند... این قیدها را [یعنی: سخت گیری های منجر به عدم حضور زنان در صحنه ها] دشمنان برای منافع خود، به دست نادانان و بعضی از آخوندهای بی اطلاع از مصالح مسلمین به وجود آورده اند.»[2]

پس با نگاه دینی هرگز نمی توان از حضور زنان در صحنه های اجتماعی جلوگیری کرد، بلکه برعکس، این وظیفه ی آحاد جامعه است که بستر مناسب و طبیعی چنین حضوری را فراهم کنند که اگر این حضور در مسیر طبیعی خود جاری شود، نه تنها وظایف همسری و مادرانه ی زنان در خانه تحت تأثیرات منفی آن حضورها قرار نمی گیرد، بلکه جامعه از توانایی بالقوه ی بانوان در حوزه های دیگر نیز برخوردار خواهد شد و زنان نیز دیگر احساس نخواهند کرد که جنس دوم هستند و در اجتماع از درجه ی پایین تری نسبت به مردان برخوردارند و یا احیاناً حقوق انسانی آنان ضایع شده است که اگر چنین احساسی در آنان ایجاد شود، خسارت های زیانباری دامن گیر خودشان و خانواده و فرزندانشان خواهد شد.

اما در این میان، جنبشی برخاسته از مبانی اومانیستی به نام «فمینیسم»[3] با طرح شعارهای فریبنده ای همچون آزادی زنان و حضور آن ها در فعالیت های اجتماعی، مسیری را برای آنان تعیین می کند که با ایجاد احساس استقلال کاذب برای زنان در مقابل مردان، عملاً به ویرانی بنیاد خانواده می انجامد.

یکی از لوازم طبیعی نگاه فمینیستی، پست انگاری پدیده ی زایش برای زن و تربیت فرزند است. با این نگاه تمام آنچه در طول تاریخ بر زنان گذشته است، ظلمی است که از سوی مردان به عنوان جنس خشن و سلطه گر بر زنان به عنوان جنس ضعیف و مظلوم رفته است و اینکه زنان در خانه مانده و همسرداری و مادری کرده اند، نه مسیری طبیعی، بلکه از روی اجبار و اضطرار بوده است! که در پاسخ به این قضاوت باید گفت: نگاه این چنین نسبت به گذشته ی زنان، آن هم توسط کسانی که داعیه ی دفاع از حقوق زن دارند، خود ظلم مضاعفی است نسبت به زن!

نتیجه ی نگاه اومانیستی و فمینیستی به زن و خانواده

با توجه به آنچه گذشت، آیا اگر نگران از دست رفتن همه چیز باشیم، نگرانی بجایی نیست؟ آیا دیگر می توانیم انتظار داشته باشیم نمونه ی انسان های بزرگی را ببینیم که به اعتراف خودشان، هرچه داشته اند از دامان پاک و تربیت صحیح مادران، کسب کرده اند؟ اگر مادر به عنوان عاملی برای انسِ فرزندان در زندگی نقش فعال نداشته باشد، چه کسی به کودک راه نشان دهد و جهت دهی کند؟ آیا غیر از این است که هرجا جوانان، جوانانی تربیت پذیر نیستند، ریشه ی آن را باید در ضعف نقش مادران آن ها جُست؟ خانم کارمندی که ایفای نقش مادری را در خرید انواع اسباب بازی های گران قیمت جست وجو می کند، عملاً مادری خود را به فرزندانش هدیه نداده، بلکه بخشی از حقوق خود را به آن ها هدیه داده است!

با شرایطی که امروزه پیش آمده و عموماً پدر و مادر در محل کار هستند و معلم هم از نقش پرورشی خود تهی شده و تنها به آموزش مطالب کتب درسی اکتفا می کند، چه کسی باید با جوان اُنس بگیرد؟ این گونه کودکان و جوانان خودشان می مانند و خودشان؛ مثل یک علف خودرو بی کس و بی یاور و عاصی و سرکش! آری! جامعه ی امروز ما به چنین ورطه ای فروافتاده و راه نجات آن هم چیزی جز تجدیدنظر کلی نسبت به نقش زنان نیست.

نگاه صحیح به نقش مادری

توان جسمی برتر مرد اقتضا می کند که حضور در بازار کار و کسب مادیات برای خرج خانه با او باشد و از سوی دیگر، لطافت روحی زن اقتضا می کند که تربیت نسل انسانی به او سپرده شود.

با این وجود، کشاندن زن (که از قدرت جسمی کمتر و توان تربیتی بالاتر برخوردار است) به بازار کار و فعالیت های بدنی و دور ساختن او از محیط تربیتی، نه فقط به صلاح زن نیست، بلکه نظام جامعه را از رشد و تعالی بازمی دارد.

دیدگاه اسلام درباره ی مقام مادر و کارکردهای ویژه ی آن

یکی از نقش های ارزشمند زنان، مادر بودن است که در تمام فرهنگ های متمدن و غیرمتمدن از احترامی نسبی برخوردار بوده است. در اسلام نیز این نقش بسیار پُررنگ و اصیل دانسته شده است.

در قرآن کریم احترام و احسان به والدین [حتی اگر کافر باشند] در ردیف اطاعت از خدا و توحید عبادت قرار گرفته است و در برخی از آیات قرآن، سپاس و شکر والدین را در ردیف شکر نعمت های الهی قرار داده است. آنجا که می فرماید:

وَوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَی وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لِی وَلِوَالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ[4]

در احادیث متواتری شأن مادر را در مقایسه با حق پدر به مراتب بیشتر و برتر و اطاعت از او و احسان به او را موجب ثواب فراوان تر بیان کرده است و در حدیثی دیگر آمده است که بهشت زیر پای مادران است: «الْجَنَّهُ تَحْتَ أَقْدَامِ الْأُمَّهَات»[5]

زن در جایگاه مادری

نقش های عمده و زندگی ساز زن در باب کارکرد مادری را می توان در موارد زیر خلاصه کرد:

الف) حفظ و بقای نسل انسان

نقش زن در ادامه ی نسل بشر و حفظ آن از نابودی در حدی است که اگر فقط همین یک نقش را برای زن در نظر بگیریم، تأثیر او را در طبیعت به عنوان مهم ترین رکن وجود بشریت خواهیم دانست.

ب) حضانت و نگهبانی از کودکان

نگهداری کودک از آغا

لینک کمکی