بخشی از متن فایل رایگان پاورپوینت مفهوم اقتدار ملي از منظر امام خميني(ره) :
فصل اول: اهمیت قدرت در اسلام
اسلام، منادی استقلال و قدرت
اسلام از خدا می خواهد که شما بر همه مقدرات عالم حکومت کنید. اسلام آن بود که شمشیر را کشید و تقریباً نصف دنیا یا بیشتر را گرفت؛ با شمشیر گرفت؛ این اسلامْ مرتجع است؟ اسلام آن بود که این ممالکی که شما حالات تحت اسارت او هستید، تحت اسارت آورد. آن ها که به احکام اسلام عمل می کردند، فی الجمله البته، حکومت های اسلامی تا حالا الّا یک دوتایشان، به احکام اسلام عمل نکرده اند که مع ذلک همین که خودشان را زیر بیرق اسلام می دانستند، همین که خودشان را وابسته به اسلام می دانستند، همین که به حَسَب ظاهر به احکام اسلام عمل می کردند، همچو قدرتی پیدا کردند که یک بیست و چند هزار جمعیت عرب، این مملکت به این وسیعی را همچو پایمال کرد، و رفت تا آن آخر برای اینکه متمدنش کند، آدمش کند؛ و کرد.[1]
توجه مسلمانان به قدرت اسلام در قبال قدرت ها
مسلمین باید توجه به قدرت اسلام داشته باشند. این قدرت اسلام بود که با دست خالی یک ملتی را بر یک دولت غاصب بزرگ و ابرقدرت های بزرگ عالم غلبه داد، این قدرت اسلام بود. چرا مسلمین از این قدرت غافلند؟ چرا دولت های اسلامی از این قدرت اسلام غافل هستند.[2]
فصل دوم: مفهوم اقتدار
ایران مستقل و مقتدر
این که یک ایران قدرتمند و یک ایران مستقل ثبات می آورد؛ یعنی اگر چنانچه ایران مستقل بود و تحت نظر دیگران اداره نمی شد، دیگران در آن دخالت نداشتند و قدرتمند بود و نظامِ آن پیوست به نظام دیگران نداشت، ثبات از برای ایران حاصل می شد. ایران هم دنبال همین می گردد. ایران هم می خواهد که، ایرانی ها هم می خواهند که ایران ثابت باشد، متزلزل نباشد؛ هر روز یک کسی در آن دخالت نکند، هر کاری می خواهند به دست نوکرانشان اجرا نکنند، دخالت در مقدرات مملکت نکنند. ایران می خواهد که- ایرانیان- ملت شریف ایران می خواهد که ایران را مستقل کند و یک ایران قدرتمند ایجاد کند.[3] و ثباتْ تابعِ قدرتمند و استقلال است؛ و ما قدرتمندی می خواهیم و استقلال.
قدرتمندی به این است که نظاممان را از گرفتاری ای که امریکا برایش پیش آورده نجات بدهیم، و یک نظام متکی بر ملتْ ما ایجاد بکنیم نه یک نظامِ متکی بر مستشارهای امریکا. و استقلالمان را هم حفظ بکنیم و یک مملکت مستقل باشیم نه یک مملکتی که همه چیز آن در دست دیگران است؛ تا به واسطه این، ثبات پیدا بکند مملکت ما.[4]
منشأ قدرت ها
حال ای عزیز، فکری کن و چاره ای برای خود پیدا کن؛ و بدان که شهرت پیش این مردم ناچیز چیزی نیست؛ و قلوب این مردم، که اگر گنجشکی بخورد سیر نمی شود، قدرت و قابلیتی ندارد؛ و این مخلوق ضعیف را قدرتی نیست؛ قدرت فقط در دستگاه قدس ربوبیت پیدا می شود و فاعل علی الاطلاق و مسبب الاسباب. آن ذات مقدس است.
تمام مخلوقات اگر پشت به پشت هم دهند که یک پشه خلق کنند، نتوانند؛ و اگر پشه ای از آن ها چیزی برباید، نتوانند پس بگیرند. قدرت پیش حق تعالی است. اوست مؤثر در تمام موجودات. با هر زحمت و ریاضتی شده در قلب خود با قلم عقل نگارش ده که لا مؤثرَ فی الوجود الا الله «نیست کارکنی در دار تحقق جز خدا.»[5]
فطرت قدرت طلبی
شما خوب می دانید که انسان می خواهد، قدرت مطلق جهان باشد و به هیچ قدرتی که ناقص است، دل نبسته است. اگر عالم را در اختیار داشته باشد و گفته شود، جهان دیگری هم هست، فطرتاً مایل است، آن جهان را هم در اختیار داشته باشد. پس قدرت مطلق و علم مطلق باید باشد تا آدمی دل به آن ببندد.[6]
قدرتمندان و ابرقدرتان به هر قدرتی برسند دنبال قدرت فوق آن می گردند، و علم طلبان به هر مرتبه از علم برسند مافوق آن را می خواهند و گم شده خود را که خود غافل از آنند در آن نمی یابند. اگر به قدرت طلبان، تسلط و تصرف در همه عالم مادی، از زمین ها و منظومه های شمسی و کهکشان ها و هر آنچه فوق آن ها است، بدهند و بگویند:
«قدرت دیگری فوق این ها و عالمی یا عوالمی دیگر فراتر از اینها است، آیا می خواهی به آن ها برسی؟» محال است تمنای آن را نداشته باشند، بلکه به لسان فطرت می گویند: «ای کاش به آن ها نیز دست یابیم!». و به همین گونه است طالب علوم، بلکه اگر شک کند که مقام دیگری- فوق آنچه دارد- هست، فطرت مطلق جوی او گوید: ای کاش بود و من هم قدرت تصرف در آن داشتم، یا سعه علم من آن را نیز شامل بود!»[7]
اگر قادری توجه به قدرتش دارد، توجه به کمال قدر است، نه نقص آن. لهذا قدرتمندان دنبال قدرت های بالاتر می گردند و خود نمی دانند. قدرت مطلق، موجود مطلق است و تمام دار تحقق جلوه ای است از آن موجود مطلق و به هر چه روی آوری به او، روی آوردی و خود محجوبی و نمی دانی.[8]
این یکی از فطرت هایی است که هرکس هرچه بیابد، آن گم شده خودش را نیافته، آن گم شده یک چیز دیگری است و لهذا آن که دنبال قدرت می رود، قدرت مطلق می خواهد، «قدرت مطلق خداست».[9]
قدرتمندان و ابرقدرتان به هر قدرتی برسند دنبال قدرت فوق آن می گردند، و علم طلبان به هر مرتبه از علم برسند مافوق آن را می خواهند و گم شده خود را که خود غافل از آنند در آن نمی یایند. اگر به قدرت طلبان، قدرت تسلط و تصرف در همه عالم مادی، از زمین ها و منظومه های شمسی و کهکشان ها و هر آنچه فوق آن ها است، بدهند و بگویند: «قدرت دیگری فوق این ها و عالمی یا عوالمی دیگر فراتر از اینها است، آیا می خواهی به آن ها برسی؟» محال است تمنای آن را نداشته باشند، بلکه به لسان فطرت می گویند: «ای کاش به آن ها نیز دست یابیم!». و به همین گونه است طالب علوم، بلکه اگر شک کند که مقام دیگری- فوق آنچه دارد- هست، فطرت مطلق جوی او گوید: ای کاش بود و من هم قدرت تصرف در آن داشتم، یا سعه علم من آن را نیز شامل بود!»[10]
اقتدار عامل اصلاح یا افساد
همه ملت ما، همه انسان ها باید توجه به این معنا داشته باشند که قدرت را به جای خودش اعمال کنند. انبیا قدرت شان را به محل خودش انجام می دادند. حضرت موسی عصایش را می برد با فرعون مقابله می کرد، با دیگران با آن محبت بود. پیغمبر اکرم قدرت خودشان را برای سرکوبی اشخاصی که از جهات آدمیت خارج شده اند، از مرز انسانیت خارج شده اند و مردم را دارند به تباهی می کشند اعمال می کرد. قدرت ها باید اعمال اگر شد برای جلوگیری از فساد باشد نه خودش فساد بیاورد.[11]
قدرت، ابزار فساد و اصلاح
چنانچه یک وقت دیدید که حب این را دارید که به مردم زور بگویید، حب این را دارید که مردم پیش شما خاضع باشند، بدانید که از آن حظ شیطانی پیشتان هست. و این حظ شیطانی است که پیش قدرتمندها هست و قدرتمندها را آن طور جسور می کند. و همین حظ شیطانی پیش آن هایی که خاضع در مقابل این قدرتمندان می شوند،- با اینکه امکانات اینکه در جلوی آن ها بایستند، دارند- این همان حظ شیطانی است. همان است که شیطان را با آدم درگیر کرد و مطرود شد و حرف خدا را نشنید و امر خدا را نشنید و این را نفهمید که اطاعت امر خدا قضیه سجده بر آدم نیست، سجده بر خداست.[12]
قدرت، ابزار کمال واعظ
قدرت اگر چنانچه به دست اشخاص غیرمهذب برسد خطر دارد. قدرت خودش یک کمال است. خدای تبارک و تعالی قادر است، لکن چنانچه قدرت به دست اشخاص فاسد برسد همین کمال را به فساد می کشانند. دنیا امروز گرفتار این است که قدرت در دست اشخاصی است که از انسانیت بهره ندارند. ابرقدرت ها، قدرت های بزرگ جز به فکر اضافه کردن قدرت خودشان و پایمال کردن مظلومان هیچ فکری ندارند. آنهایی هم که پیوسته به آن ها هستند، آن ها هم چون سنخ ذاتشان همان است نظیر آن ها عمل می کنند. قدرت اگر در دست انسان کامل باشد، کمال برای ملت ها ایجاد می کند. اگر قدرت در دست انبیا باشد، اولیا باشد باعث می شود که سلامت در جهان تحقق پیدا کند، کمال در جهان تحقق پیدا بکند. و چنانچه در دست زورمندانی باشد که عاقل نیستند، مهذب نیستند مصیبت بار می آورد. امروز که مشاهده می کنید که این دو قدرت بزرگ یا چند قدرت بزرگ در عالم حکمفرمایی می کنند، و برای خودشان حق این امر را قائل هستند که ملت های دیگر باید در تحت سلطه ما باشند، این فکر اگر همراهش قدرت باشد مصیبت بار می آورد. قدرت در دست ظالم، دنیا را به فساد می کشاند. و اگر چنانچه در رتبه های پایین هم بیاییم قدرت در دست یک نفر انسانی که از آن قدرت های بزرگ بهره ندارند، در همان محیطی که قدرت دارد آنجا را به فساد می کشاند. آن ها عالم را به فساد می کشانند، این ها یک کشور را یا دو کشور را، و پایین تر بیاییم، اگر قدرت در دست یک آدمی باشد که در یک محله هست، آن محله را به فساد می کشد. در یک خانواده هست، آن خانواده را به فساد می کشد. قدرت در وقتی کمال است و می تواند که کمال خودش را بروز بدهد که در دست دانشمند باشد، در دست عاقل باشد. [13]
خودخواهی و قدرت طلبی منشأ فسادهای عالم
قدرت طلبی در هر که باشد، این اسباب این می شود که زمین بخورد. قدرت طلبی از هر که باشد از شیطان است؛ می خواهد رییس جمهور امریکا قدرت طلبی کند یا یک طلبه ای در مدرسه بخواهد قدرت طلبی بکند یا یک امام جمعه ای در مرکزی که دارد. اگر وضع این باشد که قدرت طلبی در کار بیاید و کار اینکه من این طور باید باشم، بشود بداند
که این از شیطان است. شیطان این تزریق را از ابتدا کرده است و ما را هم از این راه، بیشتر از جاهای دیگر می تواند بازی بدهد، که تو فلانی هستی، تو چه هستی، دیگران چی اند، از این معانی. هیچ فرقی مابین آن آدمی که به حسب ظاهر قدرتمند دنیاست و دارد باز هم دنبال قدرت می گردد، با آن آدم زاهدی که توی یک صومعه نشسته است، در این جهت فرق نیست که اگر هردوشان بگویند: من این طور، این زاهد بگوید: من این زاهد هستم، من چه، یا آن بگوید، من قدرتمند هستم، هر دویش از شیطان است، بلکه این فسادش بیشتر از آن است.[14]
ما هیچ مقصدی نداریم، نه حکومت می خواهیم، به آن معنا که آن قدرت های بزرگ می خواهند و نه قدرت می خواهیم به آن معنا و نه سلطه جویی می خواهیم و ما همه می خواهیم تابع قرآن کریم و اسلام عزیز باشیم.[15]
فصل سوم: انواع قدرت
این زمزمه هایی را که ابرقدرت ها به وسیله ایادیشان کرده اند که تا متکی به یکی از دو قدرت نشوید، نمی توانید به زندگی خود ادامه دهید، صددرصد غلط است. به روی پای خودتان بایستید و محکم و استوار با خدا باشید. [16]
هیچ وقت از این های و هوی ها و از این تبلیغات خارجی ها خوف به خودتان راه ندهید. آن خوفی که باید باشد از خدای تبارک و تعالی باید باشد. از دیگر قدرت ها خوف نداشته باشید، برای این که، قدرتی در کار نیست غیر قدرت حق تعالی. قدرت حق تعالی است که جلوه اش، جلوه ضعیفش در سرتاسر عالم طبیعت پیدا شده است. و شما هیچ وقت نترسید. و مستقیم و پای برجا بایستید و در مقابل همه قدرت ها استقامت کنید.
و خداوند با شماست و شماها را ان شاءالله حفظ می کند از شرّ اشرار و مملکت شما را نجات می دهد، و مهم این است که از شما راضی باشد حق تعالی.[17]
می بینید که قدرتمندهایی که قدرتشان زیاد است، بیشتر دنبال قدرت هستند، بیشتر دنبال توسعه قدرت خودشان هستند. آن ها هم اگر فضا را بگیرند و دریا را بگیرند و زمین را بگیرند و آسمان را بگیرند، قانع نیستند. اگر انسان جلوی خودش را نگیرد، این سرکشی ای که حد و حدود ندارد، انسان را به باد فنا می دهد. باید سرکشی را جلویش را گرفت، و این نَفْس را مهار کرد. در همه امور، در تمشیت همه امور باید انسان آنچه را که مصلحت اسلام است، کسانی که متصدی امور هستند، آن چیزهایی که مصلحت اسلام است، آن چیزهایی که مصلحت ملت اسلام است، در نظر بگیرند. از هواهای نفسانی که سرچشمه همه فسادها هست، جلو بگیرند. گمان نکنند که ما حالا اینجا را می خواهیم کافی است، خیر! هیچ چیز برای انسان کافی نیست. قلب انسان قدرت مطلق طلب است؛ یعنی قدرت خدا، می خواهد فانی در او بشوند و این حد ندارد، لاحد است. لکن چون ما مطلع نیستیم، نمی فهمیم، از این جهت، گمان می کنیم این چیزها را می خواهیم، و همه عذاب های انسان برای همین است که نمی داند چه می خواهد. این چند روز دنیا رفتنی است، این ریاست ها رفتنی است، آنچه که به جا می ماند این است که ما چه کردیم و در محضر مقدس حق تعالی چه کاره هستیم. این اگر اصلاح بشود، همه چیز اصلاح می شود.[18]
قدرت اجتماع
هر فرد یک فرد است لکن یک فرد به اندازه یک فرد کار ازش می آید. اجتماع از افراد درست شده است. اگر از فرد کاری برنمی آید، از شما هم کاری برنمی آید. یک سنگ مثلًا صدخرواری را یک نفر نمی تواند بلند بکند؛ باید هزار نفر جمع بشوند دورش؛ لکن هریک این ها یک مقدار قوه ایجاد کرده اند. اینطور نیست که من دخالت نداشته باشم. من به اندازه خودم فشار دارم، شما هم به اندازه خودتان، او هم به [اندازه خودش ]. این قوا وقتی که رو به هم رفته جمع شد، آن وقت یک سنگ چندخرواری بلند می شود. یک قطره باران یک قطره است؛ از یک قطره هم نمی شود یک سیل درست شود؛ لکن این قطره ها وقتی که با هم جمع شدند می شود یک سیل. و این سیل ها وقتی با هم جمع شدند می شود یک دریا. افراد حکمشان این است: مثل قطره ها می مانند. وقتی تنهایند کار ازش می آید، اما نه آن کار بزرگ. از او یک مقدار کار می آید، اگر این قطر بنشیند کنار بگوید من که قطره ام کار از من نمی آید، آن قطره هم بنشیند کنار بگوید: [از] من هم کار نمی آید، هیچ کاری انجام نمی گیرد. هر قطر باید بگوید به اندازه ای کار از من بیاید انجام می دهم. وقتی اینطور شد، یک همچو حسی در یک ملتی پیدا شد که همه افراد خودشان را موظف دانستند به این که هرکس در هر جا هست کار کند برای کشور خودش، 35 میلیون آدمی می شود که کار می کنند برای ملت، محال است که آن وقت کارشان درست نشود. اما اگر بنا شد که شما رفتید سراغ کارتان بگویید به من چه، من که زورم نمی رسد به این کار، من هم بگویم خوب من یک طلبه هستم، من هم زورم نمی رسد، آن یکی همین طور، کارگر هم همین طور، همه چیز باقی می ماند سر جای خودش.[19]
قدرت سیاسی ایران
شما بدانید، هر چه تبلیغات دنیا و شیاطین دنیا بر ضد شما می گویند، دلیل بر قدرت شماست. اگر شما یک ملت قدرتمند نبودید به تبع اسلام و به تبع پاسداران حقیقی اسلام، این ها با شما کار نداشتند. این همه تبلیغاتی که شما الان در دنیا می بینید که هر وقت یک رادیوی خارجی را باز بکنید می بینید که راجع به ایران یک تبلیغ سوئی دارد- ولو با صورت های مختلف- این برای این است که، فهمیدند اینجا قدرت است، احساس خطر کردند از شما جوان ها، احساس خطر کردند از شما قوای مسلحه. این احساس خطر است که راه افتادند این ور، آن ور، همه جا دنبال این اند که یک فکری بکنند که این را خاموشش کنند. این آتشی که به نظر آن ها آتش است- و رحمت است و آن ها به نظرشان آتش است- این آتش را می خواهند خاموش کنند با هر حیله.[20]
همین مخالفت هایی که هر روز می کنند و توطئه هایی که هر روز این قدرت های بزرگ می کنند، دلیل بر قدرتمندی شماست. اگر شما قدرتمند نبودید که آن ها با شما مقابله نمی کردند. چون می بینند که یک قدرتی اینجا هست، شما باید بدانید که این قدرت، قدرت بازوی شما و من و سایر افراد نیست، این قدرت الهی است. یک قدرت اسلامی است. . یک قدرت ایمان است که این کار را انجام داده، ایمان است که شما را وادار می کند بروید و برای اسلام فداکاری کنید.[21]
قدرت جسمی و روحی
ان شاءالله که خداوند همه را توفیق بدهد؛ و قدرت شما را- هم قدرت جسمی و هم قدرت روحی- عنایت کند. الان مملکت ما احتیاج به قدرت روحی دارد، و هم احتیاج به قدرت جسمی. و امیدوارم که شما در هر دو مرتبه، هم در جانب روح و هم در جانب جسم، خودتان را تقویت کنید. و تقویت در جانب روح به این است که توجهتان به خدای تبارک و تعالی زیاد باشد؛ اتکایتان به قدرت لایزال حق تعالی باشد، و نظرتان نظر الهی باشد و تبعیت از احکام خدا بکنید؛ و در جسم و جان هر دو فداکار اسلام باشید. و همه فداکار اسلام باشیم و من امیدوارم که در پناه اسلام همه قدرت ها، همه قوه ها قدرتمندتر بشوند، قوت دارتر بشوند. و شماها ان شاءالله برای مملکت، آبرومندی تهیه کنید و مملکت ما را معروف کنید در همه جا؛ چنانکه در این نهضت بحمدالله همه جا معروف شد و همه با چشم احترام به این ملت نگاه می کنند. و عمده این است که از این به بعد هم ما این احترام را حفظ بکنیم به این که همه با اخلاق اسلامی و با آداب اسلامی باشیم؛ تا ان شاءالله این قدرت و این قوه در جای خودش خرج بشود و نهضت اسلامی ما به ثمر برسد.[22]
قدرت معنویت و ایمان
ضعیفید آقا! تا ضعیفید زیر بار اقویا هستید. آن وقتی که نَفْس شما قوی شد و اعتنا نکردید، اعتنا به این زخارف نکردید، آن وقت است که از شما حساب می برند. صدر اسلام را مطالعه کنید ببینید چه جور بوده وضع. آن هایی که ممالک را فتح کردند، آن هایی که دنیا را گرفتند، آن هایی که قدرتشان را بر عالَم نشان دادند، زندگی شان چه جور بود؟
وقتی حریر فرش کرده بودند در یکی از دارالسلطنه ها؛ این جوان های اسلام آمدند آنجا گفتند: «اگرچه حرام نفرموده است فرش حریر را لکن چون لباس حریر را- اینطور نقل می کنند- حرام فرموده، ما روی فرش حریر هم نمی نشینیم». با سر شمشیر در حضور سلطان کنار گذاشتند این ها را و روی زمین نشستند. این ها آدم بودند، این ها قوی بودند.
آن کسی که در رأس بود، در زندگی از همه افراد پایین تر بود: شاید در یمامه، شاید در سرحدات یک نفر باشد که گرسنه باشد؛ یک نفر باشد که درست نتواند زندگی خوب بکند؛ بنابراین من اینجا که هستم باید زندگی ام این باشد یعنی یک لقمه نان با یک قدری نمک. این حکومت ما بود. و ما هم البته قدرت نداریم خودشان فرمودند شما قدرت ندارید لکن اعینونی بالورع والاجتهاد- بالتقوی والورع والاجتهاد اعانت کنید امیرالمؤمنین- سلام الله علیه- را.
دولت ها بفهمند که قدرت به این این نیست که ظرف طلا باشد و ظرف نقره باشد، قدرت به این نیست که پرده های کذا باشد، بزرگی و عظمت به این نیست که پرده های کذا باشد و مبل های کذا باشد از مال این ملت ضعیف! خود ملت توی این غارها زندگی بکند و شما در کاخ های دادگستری و در کاخ های نخست وزیری؟! تعدیل کنید خودتان را؛ اگر از خودتان شروع نکنید نمی توانید اصلاح کنید. وزارتخانه ها را اصلاح کنید. همه درد و بلای ما این است که ما غربزده هستیم. ما سال های طولانی زیر بار غرب بودیم، زیر بار امریکا بودیم، سال های متمادی مأنوس شدیم ما. اصلًا قلوبمان قلوب غربی است.
متبدل شدیم به یک انسان غربی[23]
این قدرت چه قدرتی بود که همه آن ها را شکست؟ این یک قدرت ایمانی بود، اسلامی بود؛ یک قدرت الهی بود- این قدرت الهی بود که غلبه کرد بر جنود شیطان، شما چرا باید سست بشوید؟ شما یک قوه خارق العاده دارید که با آن قوه یک سدی را شکستید که تمام دنیا را به حیرت انداختید و هیچ احتمال این که این سد را بتواند کسی بشکند نبود. باید شما هر وقت می آید یک سستی درتان پیدا بشود، ملاحظه این را که پشتوانه شما خداست؛ این را ملاحظه کنید. و با آن نیروی ایمان است که شما توانستید نهضت را تا اینجا برسانید. و این نیروی ایمانی را باید حفظ بکنید و هیچ وقت مأیوس نشوید و هیچ وقت سستی به خودتان راه ندهید؛ که یأس و سستی و این ها از جنود شیطان است.[24]
سیره انبیا برای این بوده است که در مقابل طاغوت محکم می ایستادند و در مقابل ضعفا و فقرا و مستضعفین و مستمندان فروتن بودند؛ آن طوری که وقتی عرب وارد می شود در مسجد رسول الله، می گوید: کدام یکتان [رسول خدا] هستید؟ در وقتی که رسول الله آن وقت [در رأس ] حکومت بود، آن وقت در مدینه بودند، در مدینه تشکیل حکومت بود بساط، لکن وضعش این طوری بود. از آن طرف، در مقابل هیچ قدرتی خاضع نبود، برای این که او خدا را می دید. کسی که توجه دارد به این که قدرت هر چه هست مال خدای تبارک و تعالی است و دیگران هیچ نیستند، این دیگر نمی تواند خاضع بشود و در مقابل یک قدرتمندی.[25]
قدرت الهی در انقلاب اسلامی
این اسلام بود که شما را راه انداخت و به شما همچو قدرتی داد که در مقابل این قدرت های شیطانی بزرگ ایستادید و نترسیدید. این قدرتی بود که خدا به شما داد؛ و الّا ما که بندگان ضعیفی هستیم که چیزی نداریم. ما در مقابل یک تفنگ هم همه مان عاجزیم. و همین ما که در مقابل یک تفنگ عاجز بودیم و از یک پاسبان می ترسیدیم، همین ملتی که از پاسبان می ترسید، خدا یک قدرت به او داد آمد در خیابان و فریاد زد که ما این رژیم را نمی خواهیم. اساس را گفت نمی خواهیم. این قدرتی بود که خدا به شما داد و باید از خدا تشکر کنیم. این قدرتی بود که ایمان به خدا این قدرت را آورد؛ این تحولی بود که به دست خدا واقع شد.[26]
قدرت الهی پشتوانه حرکت انبیا و مؤمنان
این همه تبلیغاتی که بر ضد شما جوان ها می شود، بر ضد اسلام حقیقتاً می شود، این ها همه برای این است که احساس یک قدرت کردند اینجا و این قدرت از من و شما نیست. این را باید ما احساس کنیم. این قدرت از منشأ قدرت است. آن قدرتی هم که انبیا داشتند، از انبیا نبود. بشر از اول تا آخرش هیچ است، آنچه هست قدرت خداست. هر حرکتی که شما می کنید با قدرت خدا حرکت می کنید؛ هر تفنگی که می اندازید با قدرت خداست؛ دست شما به قدرت خداست که به ماشه می رود و فکر شما با قدرت خداست که می رود و کارها را انجام می دهد و کارهای نظامی و غیرنظامی را؛ قدرت مال اوست و همه باید از او باشیم، «انالله»؛ همه چیز از او، «الحمدلله» هر حمدی مال اوست. شما یا ما خیال می کنیم که الان ایران یک قدرتی دارد، لکن این قدرت خداست در اینجا ظاهر شده است. شما قدر این را بدانید که بفهمید که با قدرت خدا دارید سیر می کنید؛ با قدرت خدا و به تبع خاصان خدا که در رأسش انبیا هستند، با این مرام سیر می کنید و با ایده تحکیم احکام اسلام و رفع ظلم از مظلومین، شما با همین وضع، با همین ایده حرکت کردید.[27]
وقتی انسان دید که همه چیز از اوست، دیگر از هیچ قدرتی نمی ترسد. ما که از قدرت ها می ترسیم برای این است که خیال می کنیم قدرت این است. وقتی انسان قدرت را قدرت او دانست، وقتی انسان همه چیز را از او دانست، این دیگر نمی تواند که از دیگری بترسد. همه خوف های ما از باب این است که نفهمیدیم که قدرت، یک قدرت است و آن قدرت هم برای نفع همه ا