بخشی از متن فایل رایگان پاورپوینت طرح انديشه مهدويت در کلمات امام عسکري (ع) :
مقدمه
امامت حضرت عسکری (ع) در عصر آشفتگی و ضعف عباسیان آغاز شد. دربار عباسی چنان دچار ضعف و در اختیار سرداران و سیاست بازان ترک بود که خلیفه چاره ای جز اطاعت از ایشان را نداشت. در طول امامت کوتاه حضرت عسکری ( چند خلیفه بر تخت نشستند و پس از مدتی به خواست ترکان مجبور به ترک مسند خویش شدند. آن چه در این میان ثابت می ماند، سخت گیری حکومت نسبت به امام عسکری (ع) بود.
آن حضرت در ریشه یابی این سخت گیری ها به دو چیز اشاره می کند:
و قال (الفضل بن شاذان) حدثنا عبد الله بن الحسین بن سعد الکاتب قال: قال أبومحمد (ع): قد وضع بنو أمیه و بنو العباس سیوفهم علینا لعلتین: إحداهما أنهم کانوا یعلمون أنه لیس لهم فی الخلافه حق فیخافون من ادعائنا إیاها و تستقر فی مرکزها. و ثانیهما أنهم قد وقفوا من الأخبار المتواتره علی أن زوال ملک الجبابره و الظلمه علی ید القائم منا و کانوا لا یشکون أنهم من الجبابره و الظلمه فسعوا فی قتل أهل بیت رسول الله (ص) و إباده نسله، طمعا منهم فی الوصول إلی منع تولد القائم أو قتله، فأبی الله أن یکشف أمره لواحد منهم، إلا أن یتم نوره و لو کره الکافرون؛ (حر عاملی، 1425: ج3، 570)
فضل بن شاذان از عبد الله بن حسین بن سعد کاتب نقل کرده است که امام عسکری (ع) فرمود: بنی امیه و بنی عباس به دو علت شمشیر بر ما نهادند: یکی آن که آنان می دانستند که در خلافت هیچ حقی ندارند؛ از این رو از ادعای ما نسبت به آن و از قرار گرفتن حکومت در جایگاهش می ترسیدند و دوم این که از خبرهای متواتر آگاه شده بودند که از میان رفتن پادشاهی زورگویان و ظالمان به دست قیام کننده ما خواهد بود و شک نداشتند که خودشان از زورگویان و ظالمان هستند؛ از این رو برای کشتن اهل بیت پیامبر و نابود کردن نسل او تلاش کردند، [1] به طمع این که از تولدش جلوگیری کنند یا او را بکشند، و خدا نخواست که کار او برای هیچ کدامشان آشکار شود تا آن که نورش تمامیت یابد حتی اگر که کافران نپسندند. افزون بر این، رفتار حکومت عباسی با امام عسکری (ع) نشان می داد که حاکمان نسبت به فرزند احتمالی او حساسیت بسیار داشتند. همچنین تقیه ها و تدبیرهای امام برای مخفی ماندن ولادت فرزندش نیز، نشان از خطری داشت که او را تهدید می کرد. برنامه های حضرت عسکری (ع) در مواجهه با این خطر را می توان به دو بخش تقسیم کرد؛ نخست، اقداماتی که برای دور کردن خطر از جان امام زمان (عج) انجام شد که او بتواند در اختفا به زندگی ادامه دهد و رهبری در عصر غیبت را به انجام رساند و دوم، ایجاد ابزارها و فضای مناسب برای این که شیعیان و نزدیکان از تولد او آگاه شوند و خدشه ای به باورهای شیعیان وارد نگردد.
بخش نخست: جلوگیری از خطر
برای جلوگیری از ورود هر گونه آسیبی به امام مهدی (ع) از چند شیوه استفاده شد: کتمان تولد، به اشتباه انداختن دشمن با اعلان ولادت و فوت فرزندان دیگر حضرت عسکری (ع) و در نهایت، ایجاد فاصله میان محل زندگی امام مهدی (عج) با فضای زندگی امام عسکری (ع).
الف ) کتمان تولد امام مهدی (ع)؛
اگرچه حکومت عباسی از خطر حرکت علویان با خبر بود و دغدغه تولد موعود را داشت، ولی زمان آن را ندانسته و مادر او را نمی شناخت؛ از این رو امام عسکری (ع) به یاران دستور داد که ولادت حجت خدا را کتمان کرده و این مسئله را از مردم بپوشانند. این نکته را احمد بن اسحاق قمی از امام عسکری (ع) نقل کرده است:
وُلِدَ الْخَلَفُ الصَّالِحُ (عج) وَرَدَ عَنْ مَوْلَانَا أَبی محَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ( إِلَی جَدِّی أَحمَدَ بنِ إِسحَاقَ کِتَابٌ فَإِذَا فیهِ مکْتُوبٌ بِخَطِّ یَدِهِ( الَّذِی کَانَ ترِدُ بهِ التَّوْقِیعَاتُ عَلَیْهِ وَ فِیهِ وُلِدَ لَنَا مَوْلُودٌ فَلْیَکُنْ عِنْدَکَ مَسْتُوراً وَ عَنْ جَمِیعِ النَّاسِ مَکْتُوماً... ؛ (کلینی، 1407: ج1، 434)
احمد بن حسن بن اسحاق قمّی گوید: چون خلف صالح (عج) متولّد گردید از مولایم امام حسن عسکری (ع) به جدّم احمد بن اسحاق نامه ای رسید که در آن، امام با دستخط خود _ که توقیعات با آن دستخط صادر می شد _ آمده بود: برای ما فرزندی متولّد شده است و باید نزد تو پوشیده و از همه مردم پنهان بماند ... .
امر به کتمان از برخی دیگر از اصحاب نیز نقل شده است:
حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بنُ الْمنْذِرِ عنْ حَمْزَهَ بْنِ أَبِی الْفَتْحِ قَالَ: جَاءَنِی یوْماً فقَالَ لِی الْبشَارَهُ وُلِدَ الْبارِحَهَ فی الدَّارِ مَوْلُودٌ لِأَبِی مُحَمَّدٍ (ع) وَ أَمَرَ بِکِتْمَانِهِ قُلْتُ وَ مَا اسْمُهُ قَالَ سُمِّیَ بِمُحَمَّدٍ وَ کُنِّیَ بِجَعْفَرٍ؛ (صدوق، 1395: ج2، 432)
حسن بن منذر گوید: روزی حمزه بن أبی الفتح به نزد من آمد و گفت: مژده که دوش برای امام حسن عسکری (ع) در خانه، فرزندی متولّد گردید و او فرمان داد که این موضوع پنهان بماند، گفتم: نام او چیست؟ گفت: او را محمّد نامیده اند و کنیه اش ابوجعفر است.
ب) پوشش دادن به تولد حجت خدا با تولد و مرگ فرزندان دیگر امام عسکری (ع):
در برخی روایات از تولد فرزند دیگری برای حضرت عسکری (ع) همزمان با تولد حضرت حجت خبر داده شده است؛ فرزندی که مدتی کوتاه پس از ولادت از دنیا می رود: عنْ إِبرَاهِیمَ بْنِ إِدْرِیسَ قَالَ وَجَّهَ إِلَیَّ مَوْلَایَ أَبُو مُحَمَّدٍ (ع) بِکَبْشٍ وَ قَالَ عُقَّهُ عَنِ ابْنِی فُلَانٍ وَ کُلْ وَ أَطْعِمْ أَهْلَکَ فَفَعَلْتُ ثُمَّ لَقِیتُهُ بَعْدَ ذَلِکَ فقَالَ لِی الْموْلُودُ الَّذِی وُلِدَ لِی مَاتَ ثُمَّ وَجهَ إِلَی بِکَبْشَیْنِ وَ کَتَبَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ عُقَّ هَذَیْنِ الْکَبْشَیْنِ عَنْ مَوْلَاکَ وَ کُلْ هَنَّأَکَ اللَّهُ وَ أَطْعِمْ إِخْوَانَکَ فَفَعَلْتُ وَ لَقِیتُهُ بَعْدَ ذَلِکَ فَمَا ذَکَرَ لِی شَیْئاً؛ (طوسی، 1411: 245)
مسعودی از ابراهیم بن ادریس روایت کرده که گفت: مولای من امام حسن عسکری (ع) دو رأس قوچ نزد من فرستاد و فرمود: این ها را برای فلان پسر من عقیقه کن خود و خانواده ات از آن گوشت بخورید! من امر آن حضرت را اجرا کردم، بعد از آن که آن بزرگوار را دیدم، به من فرمود: آن نوزادی که متولد شد از دنیا رفت. پس از چندی، امام عسکری (ع) دو رأس قوچ نزد من فرستاد و نوشت: بسم اللّه الرحمن الرحیم، این دو رأس قوچ را برای مولای خود امام زمان عقیقه کن و خودت از گوشت آن بخور! خدا برای تو گوارا کند و به برادران خود هم اطعام کن! من هم [امر امام] را انجام دادم، بعداً که آن حضرت را دیدم چیزی به من نفرمود.
همین مطالب در روایتی دیگر با تفاوت ها و اضافاتی از حضرت عسکری (ع) نقل شده است:
عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ، عَنِ الْبَشَّارِ بْنِ إِبرَاهِیمَ بنِ إِدْرِیسَ صَاحِبِ ثِقَهِ أَبِی مُحَمَّدٍ (ع) قَالَ: وَجَّهَ إِلَیَّ مَوْلَایَ أَبُو مُحَمَّدٍ کَبْشَیْنِ وَ قالَ اعقِرْهُمَا عنِ ابْنِیَ الْحَسَنِ وَ کُلْ وَ أَطْعِمْ إِخْوَانَکَ فَفَعَلْتُ ثُمَّ لَقِیتُهُ بَعْدَ ذَلِکَ فَقَالَ: الْمَوْلُودُ الَّذِی وُلِدَ لِی ماتَ ثُمَّ وَجَّهَ لِی بِأَرْبَعِ أَکْبِشَهٍ وَ کَتَبَ إِلَیْهِ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اعْقِرْ هَذِهِ الْأَرْبعَهَ أَکْبِشَهٍ عَنْ مَوْلَاکَ وَ کلْ هنَّأَکَ اللَّهُ فَفَعَلْتُ وَ لَقِیتُهُ بَعْدَ ذَلِکَ فَقَالَ لِی: إِنَّمَا استر [سَتَرَ] اللَّهُ یا بنی [بِابْنَیِ ] الْحَسَنِ وَ مُوسَی لِوَلَدِهِ مُحَمَّدٍ مَهْدِیِّ هَذِهِ الْأُمَّهِ وَ الْفَرَجِ الْأَعْظَمِ؛ (خصیبی، 1419: 358 )
ابن جمهور از بشار بن ابراهیم همراه مورد اعتماد امام عسکری (ع) نقل کرده است که سرورم امام عسکری (ع) دو قوچ برایم فرستاد و فرمود: این دو را از طرف فرزندم حسن بکش و بخور و به برادران غذا بده. [این کار را] انجام دادم. پس از مدتی ایشان را ملاقات کردم و فرمود: فرزندی که برایم زاده شده بود، مرد. بعد از مدتی برایم چهار قوچ فرستاد و برایم نوشت: به نام خدای بخشایشگر مهربان این چهار قوچ را از طرف سرورم بکش و بخور! گوارایت باد. [این کار را] انجام دادم و بعداً ایشان را ملاقات کردم. به من فرمود: خداوند صرفاً با دو فرزندم حسن و موسی برای فرزند حسن، محمد مهدی این امت و بزرگ ترین گشایش، پوشش و حفاظی فراهم کرد.
امام از تدبیر پروردگار خبر می دهد که تولد فرزندان دیگر و مرگ برخی از آن ها در حقیقت نوعی پوشش بوده است تا کسی متوجه تولد امام دوازدهم (عج) نشود. در کلام امام عسکری (ع) درباره تولد اولین مولود به بشار بن ابراهیم دستور اطعام برادران داده شد ولی در مورد تولد امام دوازدهم (عج) صرفاً از او خواسته شد که گوشت قربانی ها را بخورد. شاید در مورد اول آشکار کردن ولادت فرزند اول که در ادامه با اعلان بعدی مرگ این فرزند همراه شد، مانع از توجه ذهن ها به تولد مولودی دیگر در همان اوان می شد؛ در حالی که در زمان تولد حضرت حجت، سخنی از اطعام برادران مؤمن نیست و طبعاً کمتر کسی از آن خبردار خواهد شد. [2]
ج) ایجاد فاصله میان محل زندگی امام مهدی (عج) و فضای زندگی امام عسکری (ع)؛
از احوالات در ایام امامت حضرت عسکری (ع) اطلاعی چندان در دست نیست، اما مسلماً حضور در فضای طبیعی زندگی خانوادگی برای ایشان مقدور نبوده و غیبت و پنهان ماندن، سرنوشت محتوم ایشان بوده است. در روایتی حضرت عسکری (ع) در پاسخ به پرسش عیسی بن مهدی جوهری از محل زندگی حضرت مهدی (عج)، این گونه پاسخ می دهد:
فقال عیسی بن مهدی الجوهری فأردنا الکلام و المسأله فقال لنا قبل السؤال فیکم من أضمر مسألتی عن ولدی المهدی (عج) و أین هو و قد استودعته الله کما استودعت أم موسی موسی (ع) حیث قذفته فی التابوت فألقته فی الیم أن رده الله إلیها فقالت طائفه منا إی و الله یا سیدنا لقد کانت هذه المسأله فی أنفسنا؛ (خصیبی، 1419: 345 )
عیسی بن مهدی جوهری نقل می کند که خواستیم سخن گفته و [از امام] سؤال کنیم، پیش از سؤال ما فرمود: میان شما کسی هست که در دل این پرسش از من را در مورد فرزندم مهدی (عج) دارد و این که او کجاست، حال آن که من او را همان گونه که مادر موسی، موسی (ع) را به خدا سپرد آن جا که او را در تابوت نهاد و در رودخانه انداخت تا خدا او را نزدش بازگرداند، او را به خدا سپرده ام. گروهی از ما گفتند: آری، سرور ما به خدا قسم این پرسش در دل ما بود.
امام عسکری (ع) با تشبیه خود و فرزندش به مادر حضرت موسی و فرزندش به نکته ای اشاره می کند که کمتر مورد توجه بوده است و آن محل زندگی و چگونگی رشد و نمو امام زمان. در عصر زندگی امام عسکری (ع) است. تشبیه امام عسکری (ع) نشان می دهد که احتمالاً امام زمان (عج) در مقطعی از حیات پدر در کنار او نبوده است.
این جدایی را از روایات دیگری نیز می توان دریافت؛ مانند روایتی که در آن امام عسکری (ع) در اواخر عمر خویش از مادرش می خواهد امام مهدی (عج) را با خود به حج ببرد:
عن احمد بن مصقله قال: دخلت علی ابی محمد (ع) فقال لی: یا أحمد ما کان حالکم فیما کان الناس فیه من الشک و الارتیاب؟ قلت: یا سیدی لما ورد الکتاب بخبر سیدنا و مولده لم یبق منا رجل و لا امرأه و لا غلام بلغ الفهم إلا قال بالحق، فقال أما علمتم أن الأرض لا تخلو من حجه الله[3] ثم أمر أبو محمد (ع) والدته بالحج فی سنه تسع و خمسین و مأتین و عرفها ما یناله فی سنه الستین و أحضر الصاحب (عج) فأوصی إلیه و سلم الاسم الأعظم و المواریث و السلاح إلیه، و خرجت أم أبی محمد مع الصاحب( جمیعا إلی مکه؛ (ابن عبدالوهاب، بی تا: 138)
از احمد بن مصقله نقل شده است که گفت: بر امام عسکری (ع) وارد شدم. به من فرمود: ای احمد! حال و روز شما در میان شک و اضطراب مردم چگونه است؟ گفتم: ای سرورم! هنگامی که نام خبر سرور ما و تولدش رسید از میان ما مرد، زن و نوجوانی که به حد فهم رسیده باشد باقی نماند، مگر این که حق را پذیرفت. فرمود: آیا نمی دانید که زمین از حجت خدا خالی نمی ماند. سپس امام عسکری (ع) به مادرش امر کرد که در سال دویست و پنجاه و نه به حج برود و به او از آن چه برایش در سال شصت رخ می دهد خبر داد و حضرت صاحب (عج) را احضار کرده، به او وصیت نمود و اسم اعظم، میراث ها و سلاح را به او تسلیم کرد و مادر حضرت عسکری (ع) با حضرت صاحب (عج) همگی به سوی مکه حرکت کردند.
فاصله زمانی میان پایان اعمال حج و شهادت امام عسکری (ع) کمتر از سه ماه است و احتمالاً یکی از علت های دور کردن امام مهدی (عج) از محل زندگی حضرت عسکری (ع) حفاظت از ایشان در ایام به شهادت رسیدن امام عسکری (ع) است که با آشفتگی های اجتماعی و حساسیت های حکومت همراه خواهد بود.
بخش دوم: حراست از باورهای شیعیان
باور به قیام کننده خاندان پیامبر و امامی که زمین را از عدل و داد پر خواهد کرد، اعتقادی رایج میان شیعیان بوده است. اما شهادت امام عسکری (ع) در سال 260 هجری و مشخص نبودن جانشین او برای عموم مردم و همچنین فعالیت های جعفر کذّاب، موجب شد در کوتاه مدت تفرقه و چنددستگی میان شیعیان شکل گیرد؛ تفرقه ای که امام عسکری (ع) آن را پیش بینی کرده بود:
عن أبی غانم قال: سمعت أبا محمد الحسن بن علی (ع) یقول: فی سنه مائتین و ستین تفترق شیعتی و قال فی آخره ففیها قبض أبو محمد (ع) و تفرقت الشیعه و أنصاره، فمنهم من انتمی إلی جعفر، ومنهم من تاه، و [منهم من] شک، و منهم من وقف علی تحیره، و منهم من ثبت علی دینه بتوفیق الله عز و جل؛ (حر عاملی، 1425: ج5، 19؛ صدوق، 1395: ج2، 408)
از ابوغانم نقل شده است که شنیدم امام عسکری (ع) می فرمود: در سال دویست و شصت شیع من دچار چند دستگی می شوند و فرمود (ظاهراً شیخ صدوق): در این سال امام عسکری (ع) فوت کرد و شیعه و یاران امام دچار تفرقه شدند، برخی به جعفر نسبت داده شدند و برخی سرگردان گشتند و برخی شک کردند و برخی بر تحیر متوقف شدند و برخی نیز با توفیق خدای عزیز و بلند مرتبه بر دینشان استوار ماندند.
این چنددستگی در شرایط امام عسکری (ع) تا حدی طبیعی بود؛ زیرا بسیاری از شیعیان اطلاعات کافی نداشتند، یا در برابر ادعا های جعفر کذاب و بازی های حکومت دچار اشتباه یا تردید شدند یا این که برای یافتن رفتار درست در فضای دشوار غیبت امام معصوم آمادگی نداشتند؛ ولی زمینه سازی های امام عسکری (ع) و ائمه پیشین چنان بود که جامعه شیعه پس از مدتی از این بحران عبور کرده و شک و تردیدها از متن جامعه بیرون رفت. از زمینه سازی های ائمه پیشین در مقالات گذشته گفت وگو کردیم و در ادامه به اقدامات حضرت عسکری (ع) در این زمینه اشاره می کنیم.
الف) آگاه کردن نزدیکان و دوستان از تولد امام مهدی (عج):
امام عسکری (ع) همزمان با سیاست کتمان تولد امام مهدی (عج) در برابر عموم جامعه، درباره بسیاری از نزدیکان و دوستان سیاستی متفاوت پیش گرفت و به شیوه های مختلف، خبر تولد مهدی (عج) را به گوش ایشان رسانید:
امام عسکری (ع): وُلِدَ لَنَا مَوْلُودٌ فَلْیَکُنْ عِنْدَکَ مسْتُوراً وَ عنْ جَمِیعِ النَّاسِ مَکْتُوماً فَإِنَّا لَمْ نُظْهِرْ عَلَیْهِ إِلَّا الْأَقْرَبَ لِقَرَابَتِهِ وَ الْوَلِیَّ لِوَلَایَتِهِ أَحْبَبْنَا إِعْلَامَکَ لِیَسُرَّکَ اللَّهُ لَهُ مِثْلَ مَا سَرَّنَا بِهِ وَ السَّلَامُ؛ (صدوق، 1395: ج2، 434)
برای ما فرزندی زاده شده است که باید در نزد تو پوشیده مانده و از همه مردم پنهان بماند که ما جز به خویشان و دوستان اظهار نکنیم، خواستیم خبر آن را به تو اعلام کنیم تا خداوند تو را شاد سازد همچنان که ما را شاد ساخت، و السّلام.
این سیاست اگرچه در کوتاه مدت مانع از تشتت در جامعه شیعه نمی شد، ولی اطلاع رسانی طبیعی و گفت وگوهای اعتقادی میان شیعیان موجب شد تا به تدریج این اخبار در دسترس هم شیعیان قرار گیرد و کم کم شک و تردید رنگ ببازد و زمینه های انحراف از بین برود.
تلاطم های اولیه اگرچه به نظر خطرناک می رسید و شاید برای حکومت عباسی نیز مطلوب می نمود، ولی انتقال تدریجی فرمایشات حضرت عسکری (ع) و وجود سازمان پرقدرت و مورد اعتماد وکالت می توانست که مشکل را در کوتاه مدت حل کند، آن هم در شرایطی که به علت ظهور اختلافات در جامعه شیعی، حساسیت حکومت کمتر شده و خطر برای امام (ع) و شیعیان کاهش یافته بود.
در بخشی از روایت فوق به این نکته اشاره شده است که خبر ولادت حضرت حجت (عج) به برخی گروه هایی نیز رسیده بود که با یاران و خانواده امام (ع) ارتباط داشتند. انتقال تدریجی خبر تولد و فوت فرزندان امام به جامعه و حکومت، نوعی آشفتگی خبری ایجاد می کرد و حکومت را دچار اشتباه می نمود.
البته نقل تدریجی خبر تولد مهدی (عج) به تدریج، جامعه شیعی را به سوی این باور سوق می داد. پیش تر نیز به روایاتی اشاره کردیم که امام به برخی وکلای خویش دستور داده بود برای ولادت امام مهدی (عج) به عقیقه کردن و اطعام خاندان و یاران اقدام کنند که این کار نیز نوعی اطلاع رسانی در این زمینه به شمار می رفت.
ب) از پیش گویی نسبت به تولد امام مهدی (عج) تا نشان دادن ایشان به برخی اصحاب؛
یکی از شیوه های ایجاد باور نسبت به تولد حضرت مهدی (عج) خبرهایی بود که از ائمه پیشین نقل شده بود. از امام عسکری (ع) نیز اخباری درباره تولد چنین فرزندی روایت شده است:
عنْ عیسَی بْنِ صَبِیحٍ قَالَ دَخَلَ الْحَسَنُ الْعسکری (ع) عَلَیْنَا الْحَبْسَ وَ کُنْتُ بِهِ عَارِفاً فَقَالَ لِی: لَک خمْسٌ وَ ستُّونَ سَنَهً وَ شَهْرٌ وَ یَوْمَانِ. وَ کَانَ مَعِی کِتَابُ دُعَاءٍ عَلَیْهِ تَارِیخُ مَوْلِدِی وَ إِنِّی نَظَرْتُ فِیهِ فَکَانَ کمَا قالَ. وَ قَالَ هَلْ رُزِقْتَ وَلَداً قُلْتُ لَا. فَقَالَ: اللَّهُمَّ ارْزُقْهُ وَلَداً یَکُونُ لَهُ عَضُداً فَنِعْمَ الْعضُدُ الْوَلَدُ ثمَّ تمَثَّلَ (ع):
مَنْ کَانَ ذَا عَضُدٍ یُدْرِکُ ظُلَامَتَهُ إِنَّ الذَّلِیلَ الَّذِی لَیْسَتْ لَهُ عَضُدٌ
قُلْتُ: أَ لَکَ وَلَدٌ؟ قَالَ: إِی وَ اللَّه سیَکُونُ لِی وَلَدٌ یمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا فَأَمَّا الْآنَ فَلا؛ (راوندی، 1409: ج1، 478 و روایتی با همین مضمون: خزاز رازی، 1401: 295 )
عیسی بن صبیح نقل کرده است که حسن عسکری (ع) در زندان بر ما وارد شد و من او را می شناختم. به من گفت: 65 سال و یک ماه و دو روز داری. من به همراه خود کتاب دعایی داشتم که بر آن تاریخ تولدم بود و در آن نگریستم و دیدم همان گونه است که او می گوید. و به من گفت: آیا فرزندی روزیت شده است؟ گفتم: نه. فرمود: خدایا! به او فرزندی روزی کن که بازوی او باشد و چه خوب بازویی است فرزند! سپس به این شعر تمسک کرد:
هرکس که دارای بازویی است حق پایمال شده اش را درخواهد یافت، خوار کسی است که بازویی ندارد.
گفتم: آیا تو فرزندی داری؟ فرمود: آری، به خدا قسم به زودی فرزندی خواهم داشت که زمین را از داد و عدل پر خواهد کرد، اما هم اکنون، خیر.
نشان دادن امام مهدی ( به یاران یکی از مؤثرترین شیوه هایی بود که حضرت عسکری (ع) برای ایجاد باور نسبت به تولد آن امام اتخاذ کرد. این شیوه از اولین روزهای تولد امام مهدی (عج) به کار گرفته شد:
عَنْ أَبی غانِمٍ الْخَادِمِ قَالَ: وُلِدَ لِأَبِی مُحَمَّدٍ( وَلَدٌ فَسَمَّاهُ مُحَمَّداً فَعَرَضَهُ عَلَی أَصْحَابِهِ یَوْمَ الثَّالِثِ وَ قَالَ: هَذَا صاحِبُکُمْ منْ بَعْدِی وَ خَلِیفَتِی عَلَیْکُمْ وَ هُوَ الْقَائِمُ الَّذِی تمْتَدُّ إِلَیْهِ الْأَعنَاقُ بالانْتِظَارِ فإِذَا امْتَلَأَتِ الْأَرْضُ جَوْراً وَ ظلْماً خَرَجَ فَمَلَأَهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا؛ (صدوق، 1395: ج2، 431)
از ابوغانم خدمتکار نقل شده است که برای امام عسکری (ع) فرزندی زاده شد که او را محمد نامیدند. او را در روز سوم به اصحاب عرضه داشت و فرمود: این اختیاردار شما پس از من و جانشین من بر شماست و او قیام کننده ای است که به انتظار او گ