بخشی از متن فایل رایگان پاورپوینت شباهت هاي امام مهدي (عج) و پيامبران الهي در قرآن :
مقدمه
خداوند حکیم، انـسان و جـهان را برای غایتی آفریده و در قرآن کسانی را که آفرینش جهان را بیهوده می دانند، مذمّت می فرماید (ص: 27). همچنین غایت را در آیاتی چند تبیین فرموده (ذاریات: 56؛ بقره:30؛ ملک: 3 و. ..) و با تأکید بر صفت عزّت و شکست ناپذیری خود، تحقّق این هـدف را وعده می دهد (نور: 55؛ مائده: 54).
دوران ظهور امام مهدی (عج)، زمان تحقّق وعد الهی در زمین و رسیدن بشر به غایتی است که برای آن آفریده شده است. از این رو در قرآن، برای جهان آیند روشنی ترسیم شده کـه بـا ظهور امام مهدی (عج) مقارن است. اگرچه همچون سایر امامان (ع) بر نام ایشان تصریح نشده، اما ویژگی های شخصی امام مهدی (عج) و نقش آن حضرت در رویدادهای دوران ظهور و آیند جهان به صورت های گوناگون و در آیات بـسیاری بـیان شده است. با این حال برخی اندیشمندان شیعه بر این باورند که در قرآن مجید گفتار صریحی دربار آخر الزمان نیست و این اصطلاحی است که در احادیث و مولّفات مسلمانان به چـشم مـی خورد (مجتهد شبستری، 1367 ). از سوی دیگر، تألیفاتی که در سال های گذشته از سوی دانشمندان در این زمینه صورت گرفته است، همچون «المَحجّه فی ما نزل فی القائم الحجه» از سید هاشم بحرانی، یا جلد هـشتم «مـعجم احـادیث الامام المهدی» از شیخ علی کـورانی کـه بـه ارائ آیات مفسّره دربار امام مهدی (عج) پرداخته است؛ یا جلد سوم «فرجام شناسی حیات انسان» از غلامحسین تاجری نسب، از جمع آوری و حداکثر دسته بندی آیات مورد اشـار روایـات فـراتر نرفته است، در حالی که با توجه به اهـمّیّت انـدیش مهدویت به عنوان اصلی اعتقادی و جایگاه آینده پژوهی در برنامه ریزی های خرد و کلان، فردی و اجتماعی، آن چه اکنون ضرورت دارد، اجتهاد تفسیری و توسع درک و بـرداشت از مـفاهیم آیـات قرآن دربار امام مهدی (عج) و آیند جهان است.
در سال های اخیر از سـوی دانشمندانی چون شیخ محمد سند در «الامام المهدی و الظواهر القرآنیه» و عالم سبیط النیلی در «الطور المهدوی» چنین اجتهادی صورت گـرفته اسـت. در اثـر نخست، سیر امام مهدی (عج) مانند پنهان بودن ولادت و عمر طولانی و غیبتشان، بـا تـکیه بر شباهت و تداوم سنّت الهی دربار مردم و هادیان، به داستان رسولان در قرآن عرضه و بر حقانیت آن اسـتدلال شـده و در اثـر دوم، با تکیه بر سنّت الهی «استخلاف» در تاریخ، تصویر دوران ظهور امام مهدی (عج) بـه عـنوان حلق نهایی چرخ استخلاف در قرآن ترسیم شده است. در این پژوهش ضمن استفاده از تلاش ارزنـد ایـن دو دانـشمند، با نگاهی جامع به داستان پیامبران الهی در قرآن، از منظر مورد تأکید آیات و روایات، بـه بـرخی شباهت های امام مهدی (عج) با پیامبران الهی اشاره می شود و درمی یابیم آن چه در سیر امام مهدی (عج) مـوجب شـده برخی دانشمندان مسلمان آن را اسطوره و افسانه بخوانند، میان پیامبران پیشین نیز دیده شده است و از سـوی دیـگر، با شناخت برخی شباهت های دوران امام مهدی (عج) با دوران پیامبران پیشین، گامی در جهت آیـنده پژوهی بـرداشته مـی شود.
با بررسی مجموعه آیاتی که دربار امام مهدی (عج) پیام دارند، در تألیفاتی چون «المحجّه» سید هـاشم بـحرانی، می توان دید که این آیات در سه دسته قابل بررسی هستند:
یکم. آیـاتی کـه بـه طور مستقیم از آیند روشن جهان در پایان حیات بشر در زمین سخن می گوید، مانند آیاتی از قرآن که نـوید پیـروزی جـبه خدا و رسولان (مجادله: 21 ) و صالحان (نور: 55) را می دهند و از تحقق دین خدا (فتح: 28؛ توبه: 23؛ صـف: 9) و ظـهور تامّ نور خدا بر زمین (توبه: 32؛ صف: 8؛ زمر: 69) و پاک شدن زمین از لوث شرک و عبودیت حقیقی و همگانی پرورردگار (نـور: 55) و گـشوده شدن درهای برکات آسمان (اعراف: 96) سخن می گویند. روایات ذیل این آیات نـیز مـویّد این مطلب است که این آیات دربـار دوران امـام مهدی (عج) سخن می گویند (سیوطی، 1404: ج3، 231، ج2، 241، ج6، 58 )؛ زیرا روایات فـریقین دوران امـام مهدی (عج) را دوران شکوفایی عقل بشر (صافی گلپایگانی، 1430: 3، 169 )، پیروزی دین حق و پیروزی آن بر هم ادیـان (هـمو: 136 )، آبادانی زمین (همو: 138 - 168 )، ریزش بـرکات آسـمانی و زمینی بـر بـندگان (هـمو: 141)، استقرار کامل عدالت (همو: 155) و نزول عـیسی بـن مریم دانسته اند (همو: 158).
دوم. آیاتی که با تمثیل به پدیده هایی در طبیعت به ویـژگی های امـام مهدی (عج) و دوران ایشان اشاره می کنند؛ مانند ایـن که «النهار» در سور شمس، مـثالی بـرای امام مهدی (عج) و تأثیر آن حضرت بـر عـالم انسانی معرّفی شده است (بحرانی، 1416: ج5، 677 )؛ یعنی همان گونه که روز، تاریکی شب را در عالم طبیعت نـابود مـی کند، با ظهور امام مهدی (عج) نـیز تـاریکی ظـلم و شرک در جهان انـسانی نـابود می شود و زمین به نـور حـق و عدالت روشن می شود. یا این که در سور ملک علم امام به آب گوارا، «ماء معین» تـشبیه شـده (کلینی، 1362: ج1، 340) که تشنگی جان انسان را فـرومی نشاند؛ زیـرا علم امـام نـیز تـشنگی روح انسان را برطرف می سازد.
سـوم. آیات قصص قرآن که به طور ضمنی به ویژگی های امام مهدی (عج) و دوران ایشان اشاره دارند؛ مـانند آیـ «پیشوا گردانیدن مستضعفان» (قصص: 5) که ضـمن بـیان داسـتان مـوسی (ع) و فـرعون آمده است و بـه سـنّت پایدار الهی اشاره دارد که اوج ظهور آن بنا بر روایات فریقین (کورانی، 1386: ج7، 453 ) در دوران امام مهدی (عج) است. بنابر دلایل فـراوان قـرآنی و روایـی، بسیاری از پیام های قرآن دربار امام مهدی (عج) و دوران ظـهور در داسـتان پیـامبران الهـی بـیان شـده و شباهت های بسیاری میان سیر انبیا با امام مهدی (عج) وجود دارد. هشت دلیل زیر از جمل این دلایل است:
1- خداوند متعال سنّت های پایداری دارد که در هم دوره ها و میان مردم جاری مـی گرداند. این سنّت ها تغییر و تبدیل نمی پذیرند (اسراء: 77؛ فاطر: 43). یکی از این سنّت های الهی، استخلاف است (مکارم، 1374: ج16، 15) که جامع بوده چندین سنّت دیگر را دربر دارد. استخلاف یعنی حیات بخشیدن به انسان ها در زمین به مـنظور رسـیدن به مقام خلافت پروردگار و بهره مند ساختن آنان از هدایت فطری (حجر: 29)، آن گاه آزمودن آن ها با ابتلائات گوناگون تا به شایستگی برای این مقام نایل گردند (یونس: 14 و 73؛ انعام: 165) و هدایت بیشتر انـسان ها تـوسط فرستادگان الهی و فرصت دادن به آن ها تا در ابتلائات در صورت انتخاب راه درست، صلاح خود را آشکار سازند و در صورت انتخاب نادرست از گروه صالحان خارج و به ناپاکان بـپیوندند و کـینه و ضغن درون (محمد: 29) خود را آشـکار سـازند (آل عمران: 178- 179، 154، 141). پس از سنت ابتلا، سنت عذاب ناپاکان (یونس: 102) و نجات پاکان و صالحان (یونس: 103) جاری می گردد. بدین گونه، حلق نخست این چرخه پایان می یابد و با آزمون و ابتلای نـجات یافتگان و فـرزندان آنان حلق بعد آغـاز مـی گردد (طباطبایی، 1417: ج15، 151) و این چرخ غربالگری به حرکت خود در طول تاریخ ادامه می دهد تا در آخرین حلقه و در دوران امام مهدی (عج) صفوه و برگزید آدمیان در طول تاریخ پدید آیند و هدف خلافت الهی در زمین را محقق سازند (نـور: 55؛ هـمو: 156). مطالعه و تفکّر در آیات قصص قرآن ما را به شناخت سنت استخلاف و چگونگی اجرای آن در دوران امام مهدی (عج) می رساند.
2- سرگذشت پیشینیان را مثال و نمونه ای برای آیندگان برشمرده است (ابراهیم: 45؛ نور: 34): (فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً وَ مَثَلاً لِلْآخِرِینَ (؛ (زخـرف: 56) و آنـان را پیشینه و مـثلی برای آیندگان کردیم. و از آنان خواسته در این مثل ها و نمونه ها بیندیشند و تنها دانایان را شایست چنین اندیشیدنی دانسته است (عـنکبوت: 43؛ حشر: 21) و می فرماید در قرآن آمده برای هر چیزی مثل و نمونه ای آمده (روم: 58) کـه تـنها سـتیزه جویان (کهف: 54) و حقیقت پوشان (اسراء: 89) از آن متذکّر نمی شوند(زمر: 27).
بنابراین می توان دریافت که بی تردید خداوند در قرآن برای مهدویت _ که از اعـتقادات مـسلّم اسلام به شمار می رود (صافی گلپایگانی، 1400: 15) _ مثل هایی آورده است تا با تعقل در آن ها نـسبت بـه مـهدویت بصیرت یابیم و از جمله این مثل ها، مثل داستان گذشتگان است که به صراحت آن را نمونه ای برای آیـندگان می خواند (زخرف: 56).
3- داستان گذشتگان را نشانه ای برای آیندگان و جویندگان حقیقت معرفی کرده است (یـوسف: 7) و در سور شعراء پس از بیان سـرگذشت هـفت قوم، هفت بار در فرازی مشترک بر نشانه بودن سرگذشت آنان تأکید شده (شعراء: 8 و 9) و از آنان خواسته با نگریستن در این آیات _ که جزئیات هر چیزی در آن بیان شده (یوسف: 111) _ نسبت به مسائل پیش روی خود فـهم یابند؛ زیرا بنابر مفادّ آی پنجم سور ابراهیم، رسولان به وسیل آیات، ایّام الله را به مردم خاطرنشان می کردند و این ایّام در آینده واقع خواهند شد (نیلی، 1430: 333 ). از جمله ایام الله، همان روزهایی است کـه ظـرف وقوع رویدادهایی بزرگ در میان امت های پیشین (مکارم، 1374: ج10، 272 ) بنابر سنت استخلاف در دنیا بوده است؛ یعنی روز جدایی کامل بدان از نیکان، عذاب بدان و نجات نیکان. امّت پیامبر خاتم نیز نسبت به روزی کـه ظـرف چنین رویدادی در دنیاست، انذار شده اند (طباطبایی، 1417: ج10، 156؛ شاذلی، 1412: ج4، 1859)؛ اگرچه زمان وقوع آن به تأخیر افتاده است (هود: 8) و این یوم الله موعود که وقوع آن به تأخیر افتاده، همان روز ظهور امام مهدی (عج) اسـت (بـحرانی، 1416: ج3، 82؛ آلوسی، 1415: ج6، 215). پس یوم الله امت های پیشین آیت و نشانه ای برای یوم الله ظهور قائم (عج) است. روایات نیز روز ظهور امام مهدی (عج) را یکی از مصادیق سه گان ایام الله می خوانند (بحرانی، 1416: ج5، 28).
4- بنابر فرمایش خداوند، مطالع داستان گـذشتگان بـاید مـای عبرت و بصیرت بندگان گردد (یـوسف: 111). بـنابراین داسـتان های قرآن که هم مسائل را به تفصیل در خود دارد، حتماً دارای نکاتی ارزشمند دربار امام مهدی (عج) و دوران ظهور است؛ زیرا اندیش مهدویت از اصول اساسی اعـتقادات مـسلمانان اسـت و بنا بر راهنمایی آیات فوق برای فهم و کـشف ایـن نکات باید در این آیات بیندیشیم؛ زیرا عبرت یعنی عبور از صحنه ای به صحن دیگر که معادل و موازی و همانند آن است. عـبرت از قـصص انـبیا (ع) که خداوند متعال آن را دربر دارند تفصیل هر چیزی شمرده اسـت در حوز مسائل اعتقادی است؛ زیرا مسائل اعتقادی محل نسخ بین شرایع نیست و همواره دین و اعتقاد هم پیامبرانْ واحـد، و آن اسـلام بـوده است؛ بنابراین عبرت دربار فروع دین مطرح نمی شود. از این رو بر اسـاس آیـ فوق، از آموزه های قرآن کریم این است که پاسخ پرسش ها و شبهات اعتقادی خود را در قصص پیامبران و امت هایشان جـست و جو کـنیم. اعـتقاد به امام مهدی (عج)، طول عمر، غیبت و وقایع عصر ظهور آن حضرت نـیز در عـصر مـا یکی از مسائل اعتقادی به شمار می رود که میدان بحثی گسترده میان فرق اسلامی گـردیده اسـت و مـی توان با تأمل در سرگذشت پیشینیان در قرآن پرده از بسیاری از مبهمات آن برداشت (سند، 1432: 8).
5- در روایات نیز بر مـشابهت روش پیـشینیان و پسینیان تأکید شده است (مجلسی، 1362: ج 9، 249 ).
6- همچنین در روایات متعدد، به طور خاص بـه شـباهت سـنّت های جاری الهی میان پیامبران الهی با امام مهدی (عج) اشاره شده است (صدوق، 1395: ج1، 322، ج2، 352 ).
7- بنابر روایـتی مـعتبر (طباطبایی، 1417: ج8، 325 و 329 )، خداوند پیش از دنیا در عالم ذرّ انسان ها را به آزمایشی آزمود و سپس از آنان که از دیـگران پیـشی گـرفتند بر سر ایمان به خدا و رسول الله و نصرت مهدی (عج) پیمان گرفت و آنان که نسبت به ایـن پیـمان عزم نشان دادند و عزم نسبت به امام مهدی (عج) در آنان ثابت شد، بـه عـنوان رسـولان اولواالعزم برگزیده شدند (کلینی، 1362: ج2، 8). در این صورت باید به زندگانی رسولان اولواالعزم از این منظر نگریست و هـدف رسـالت و مـأموریت آنان را زمینه سازی ظهور و یاوری امام مهدی (عج) دانست و از زندگی آنان سیر امام مهدی (عج) را آمـوخت.
8- خداوند در آیاتی چند از قرآن تأکید می کند که مؤمنان به پیامبران و کتاب های آسمانی و فرشتگان در کنار الله و یوم الآخر ایـمان آورنـد و به ایمان اجمالی بسنده نکنند (بقره: 136و 285؛ آل عمران: 84؛ نساء: 136)؛ زیرا سیر آنان آیـتی اسـت که باید بدان ایمان داشت. بر اسـاس تـفسیر اهـل بیت (ع) ایمان، اذعان و باور قلبی است که اثـر آن در عـمل پدیدار می شود (مجلسی، 1362: ج66، 64). در واقع ثمر ایمان عمل صالح است؛ پس شایسته است بدانیم اثـر وخـاصیت و ثمر ایمان به رسولان چـیست و خـود را بدین وسـیله در بـهره مندی از ایـن باور محک بزنیم. با توجه بـه آنچه دربار آرمان مشترک هم پیامبران گفته شد، هم آنان در زندگی خود مـنتظر و زمـینه ساز ظهور آن آرمان الهی در زمین بوده اند و نـگاهشان به آن افق دوخته شـده بـود و به سوی آن گام بـرمی داشتند و از تـمام قوا و آیاتی که خدا به آنان عنایت کرد در آن جهت بهره می بردند (کلینی، 1362: ج1، 231؛ مـجلسی، 1362: ج26، 219، ج13، 5، ج52، 318). مـطالع سیر انبیای الهی در قرآن نـشان مـی دهد کـه همواره دعای آنـان الحـاق به صالحان بوده و عـموماً در اواخـر عمرشان نوید استجابت این دعا را دریافت کرده اند (ذوالفقارزاده، 1389: 145 - 160) و صالحان همان کسانی هستند که خـداوند آنـان را وارثان زمین قرار داده است (انبیاء: 105)؛ یـعنی امـام مهدی (عج) و یـاوران ایـشان. پس تـنها با ایمانی که بـر چنین معرفتی بنا شده می توان از آنان در مسیر یاوری امام مهدی (عج) الگو گرفت و توفیق انجام عـمل صـالح یافت. همچنین با در نظر داشتن عـقید مـسلّم رجـعت، پیـروی از رسـولان (بحرانی، 1416: ج3، 317) در دوران رجعت ها در گـرو ایـمانی است که پیش از آن در دل ایجاد شده است (قمی، 1367: ج1، 222). از این رو تأکید خداوند به مؤمنان برای ایمان آوردن به پیـامبران و کـتاب های آسـمانی و فرشتگان در کنار خدا و روز قیامت و پرهیز از بسنده کـردن بـه ایـمان اجـمالی (طـباطبایی، 1417: ج5، 182) بـرای آن است که آنان را به پیروی از رسولان به عنوان یاوران امام مهدی (عج) موفق سازد. بنابراین، آیات سیر رسولان در قرآن دارای پیام ها و درس های مهدوی است.
اکنون نمونه هایی از شباهت های میان امـام مهدی (عج) و پیامبران الهی بیان می شود که با تدبّر در آیات قصص از منظرهای هشت گان فوق به دست آمده است:
مقام خلافت
«خداوند در آغاز داستان آدم (ع) از قرار دادن خلیفه بر زمین خبر می دهد (بقره: 30). بـیان مـقام خلافت به شکل عام نشان می دهد که خلیفه لزوماً نبی یا رسول یا شخص آدم (ع) نیست (روحانی مشهدی، 1392: 151)، بلکه مفهومی عام برای آغاز تا انتهای آفرینش بشر است. خـلافت یـعنی مجرای قدرت و تدبیر و اراد حق تعالی شدن (عروسی حویزی، 1415: ج5، 486) و این همان مقام امامت است. از این رو امامت سنّت پایدار الهی است که رسول یا نـبی نـیز می توانند به چنین مقامی نـایل شـوند؛ همان گونه که ابراهیم( (بقره: 124) و اسحاق و یعقوب (سجده: 24) بدان دست یافتند و خداوند از رسیدن برخی از فرزندان این پیامبران به دلیل داشتن ویژگی هایی چون صبر و یقین و ظـالم نـبودن، خبر می دهد. بنابراین امـامت مـنصبی است که هم نبی و هم امام می تواند در آن قرار گیرد و امکان ندارد در هیچ دوره ای از زمان این جایگاه خالی و غیرفعّال باشد؛ در حالی که رسولان پی در پی و به گونه ای فرستاده می شوند که میان آنان زمـان های فـترتی وجود دارد (مؤمنون: 44) و بعد از رسول خاتم _ به بیان خود آن حضرت _ رسول و نبی نخواهد آمد (قشیری نیشابوری، 1412: ج7، 120)، ولی 12 خلیفه خواهند بود (کورانی، 1428: ج3، 501). در این صورت خلیف پروردگار در هر زمانی وظایف و شئون خلافت را برعهده دارد.» (سـند، 1432: 79)
در آیـات قصص قـرآن، از استخلاف صالحان در دوره هایی از زمان سخن به میان آمده و بنا بر آی استخلاف (نور: 56) و گواهی روایات فریقین، تـمکین و غلب کامل خلفا در زمان امام مهدی (عج) واقع خواهد شد (دمشقی، 1419: ج6، 72). بـنابراین، داسـتان آدم (ع) به عنوان نخستین خلیفه و سایر کسانی که در قرآن از خلافت آنان سخن رفته است، نمونه و نشانه ای برای ایـن اصـل به شمار می رود که همان خلافت امام مهدی (عج) و صالحان در پایان تاریخ است و تـوجه و تـدبر در ایـن آیه ها و مثل ها ما را با ذی الآیه و ممثّل آشنا می کند.
وعده و بشارت ظهور
خداوند متعال همواره پیـش از ظهور هادیان، مصلحان و پیامبران، وعده و بشارت ظهور آنان را داده است. این سنّت الهی دربـار هادیان، دربار چندی از آنـان بـه صراحت در قرآن طرح شده و دربار بسیاری دیگر در روایات از چنین وعده و بشارتی سخن رفته است. خداوند وعده و بشارت ظهور آدم ( را به عنوان خلیف خود در زمین، در میان فرشتگان مطرح ساخت (بقره: 30). همچنین وعـد تمکین و غلب یوسف (ع) (یوسف: 100) نیز در قالب رؤیای او (یوسف: 4) و تعلیم تأویل آن به یعقوب داده شد (یوسف: 5 - 6). بشارت تولد اسماعیل (صافات: 101 ) و همچنین اسحاق (ع) به عنوان پیامبری از صالحان، و یعقوب (هود: 71) به ابراهیم (ع) دادهـ شـد (صافات: 112) و آمدن یحیی را به زکریا (ع) بشارت داد (مریم: 7). همچنین آمدن رسول الله (ص) به عیسی (ع) بشارت داده شد (صف: 6). در روایات نیز از موعود بودن ابراهیم و موسی (ع) سخن گفته شده که سیاق آیات داستان ایـن دو پیـامبر چنان که خواهد آمد، مؤید درستی این مطلب است. بنابراین بشارت آمدن مصلح و منجی به نیکان از جانب هادیان و پیامبران سنّتی الهی است که دربار امام مهدی (عج) نیز جاری شده اسـت؛ زیـرا بنابر روایات مسلّم فریقین (اکبرنژاد، 1383: 180) رسول خدا (ص) چنین بشارت داده اند:
مهدی کسی است که زمین را پر از عدل و داد می کند همان گونه که پر از ظلم و جور شده باشد، و سوگند به خدایی که مرا بـه حـقّ بـه پیامبری برانگیخت اگر از عمر دنـیا جـز یـک روز باقی نمانده باشد خداوند آن روز را طولانی کند تا به غایتی که فرزندم مهدی در آن روز ظهور کند و روح الله _ عیسی بن مریم _ فرود آیـد و پشـت سـر او نماز خواند و زمین به نورش روشن گردد و حـکومتش بـه شرق و غرب عالم خواهد رسید. (پهلوان، 1380: ج1، 524)
بسیاری از ویژگی های مشابه در سیر پیامبران به سبب همین وعد الهی و انتظار نیکان بـرای ظـهور مـنجیان است؛ زیرا ظالمان و جباران هر زمان نیز از این وعده نـاخشنود بوده و هم تلاش و تدبیر خود را برای عدم تحقّق آن به کار می بستند و همین مسئله سبب می گردد خداوند متعال نـیز بـا تـدبیری ویژه فرستادگان خود را حفظ کند. مانند آن که حمل و ولادت آنان پنهانی صـورت گـیرد و گاه هویتشان پنهان گردد و دورانی را تا آماده شدن شرایط، در غیبت به سر برند و آن گاه ظهور کـنند.
پنـهانی بـودن ولادت
«قرآن کریم در داستان موسی (ع) از تدابیر شدید امنیتی از سوی فرعون برای جـلوگیری از زنـده مـاندن فرزندان پسر بنی اسرائیل حکایت دارد (قصص: 4)؛ زیرا به آنان وعد ظهور منجی از میان بنی اسرائیل داده شـده بـود. سـیاق آیات ابتدای سور قصص نشان می دهد ترس آنان از وقوع این وعده (قصص: 6)، سبب کـشتار نـوزادان پسر بنی اسرائیل شد. از آن جا که تحقق وعد الهی حتمی است (حج: 47)، در چنین شـرایطی کـه ظـالمان در فکر نابودی منجی الهی هستند، خداوند نیز با اجرای تدبیر خود، جان او را حفظ مـی کند؛ چـنان که مادر موسی (ع) دوران حمل را به طور پنهان سپری نمود و پروردگار به او وحی کرد کـه چـگونه مـوسی (ع) را از گزند دشمنان حفظ کند (قصص: 7) و با این تدبیر موسی (ع) در دامان دشمن رشد یافت (طه: 39)؛ هـمان گونه کـه دولت بنی عباس با هم وسعتش در دوران امام هادی و امام عسکری (ع) این دو امام را در شهر سـرّ مـن رأی کـه شهری نظامی بود زندانی کرد. زندان این دو امام زندان اجتماعی یا سیاسی نبود، بلکه زنـدان نـظامی بـود و این مسئله نشان گر ترس شدید آنان از ظهور و ولادت این مصلح موعود است کـه هـزاران حدیث از طرق فریقین دربار او وارد شده بود (کورانی، 1428) و به قدرت نامحدود الهی و علم و تدبیر او مصلح موعود بـه شـکل پنهان تولد یافت و همچون موسی( در دامان دشمن رشد کرد. اما آنان کـه تـنها به قدرت ها و اسباب مادّی چشم دارند، ولادت امـام را انـکار مـی کنند و قدرت و تسلط نظامی حکومت عباسی بر زنـدگی ایـن دو امام را مانع تحقق ولادت امام مهدی (عج) می دانند؛ چرا که مفهوم پنهانی بودن ولادت و غیبت امـام را کـه پنهانی بودن هویت ایشان و نـه عـدم حضور ایـشان اسـت را درک نـکرده اند.» (سند، 1432: 33)
دلیل بیان تفصیلی داستان پنـهانی بـودن تولد و رشد و نموّ موسی (ع) در قرآن همین است که مؤمنان با تدبر در آن بـه حـال امام مهدی (عج) آگاه گردند و این مـثل و نمونه آنان را به طـور آشـکار به اصل حقیقتی راهنمایی کـند کـه باید بدان ایمان و اعتقاد داشته باشند.
طول عمر
بنابر روایات، نوح (ع) تا دو هـزار و پانـصد سال عمر کرد. هشتصد و پنـجاه سـال پیـش از نبوت و نهصد و پنـجاه سـال به دعوت قوم خـود مـشغول بود و دویست سال در کشتی کار می کرد تا آن را ساخت و پانصد سال پس از نزول از کشتی و خشکیدن آب، تـا شـهرها را ساخت و فرزندانش را در آن ها جا داد (صدوق، 1400: 512؛ کـلینی، 1362: ج8، 284). عـمر طولانی نـوح (ع) نـشانه ای اسـت برای عمر طولانی امـام مهدی (عج) و شباهت و سنّتی است که خداوند از امام مهدی (عج) در نوح (ع) قرار داده تا حجّت را بر کافران تـمام کـند و کسی نتواند وجود آن حضرت را به دلیـل اسـتبعاد عـمر طـولانی بـرای ایشان انکار کـند (صـدوق، 1395: ج2، 352). در روایات نیز آمده است: در قائم سنّتی از نوح وجود دارد که آن، طول عمر است (همو: ج1، 322). سید بن طـاووس در مـناظره اش بـا برخی از عامه در این باره می گوید: اگر مردی حـاضر شـود و بـگوید: مـن بـالای آب شـط بغداد راه می روم، هم مردم تعجب نموده و برای دیدن آن اجتماع نمایند، و اگر این کار را ببینند البته بسیار تعجب نمایند، و اگر پیش از پراکنده شدن مردم، مرد دیگری بیاید و هـمین ادعا را بنماید، قهراً تعجب مردم از اول کمتر خواهد بود، و بسا که گروهی از حاضران و تماشاچیان متفرق شوند و برای دیدن کار او نمانند، و اگر شخصی ثالثی بیاید و همین ادعا را بنماید، شاید برای مشاهد کـار او بـه غیر از اندکی از مردم نمانند، و آنان هم که بمانند از عمل او چندان تعجب نخواهند کرد، و اگر شخص چهارمی آمده و بگوید: من نیز همین عمل را به جا می آورم، چه بسا که هیچ کس برای تـماشای او بـاقی نماند، و بر فرض ماندن از کار او تعجب نکنند؛ زیرا که عمل او بعد از این مشاهدات در نظر آنان امری است عادی و غرابت ندارد.
و مثل مهدی (عج) نـیز چـنین است؛ زیرا که شما خـود روایـت نموده اید که ادریس تا حال در آسمان زنده و موجود است، و خضر از زمان حضرت موسی (ع) یا قبل از آن تا حال زنده است، و عیسی (ع) در آسمان زنده و مـوجود اسـت و با مهدی (عج) به زمـین بـازگردد، و این سه نفر از بشرند که عمر ایشان طولانی است، و به سبب وجود ایشان تعجب و استبعادی در طول عمر باقی نماند. پس چرا برای محمد بن عبدالله (ع) تأسی به یکی از ایشان نـباشد، کـه در عترت آن حضرت نیز از جهت طول عمر آیتی از آیات الهی بروز و ظهور نماید. و شما خود در حالات و اوصاف مهدی (عج) روایت نموده اید که: «أنه یملأ الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت جوراً و ظـلماً»، یـعنی آن حضرت( زمـین را پر از عدل و داد نماید بعد از آن که پر از جور و ظلم شده باشد، و اگر قدری فکر کنید و کمی تدبر و تأمل نمایید خـواهید تصدیق کرد که پر کردن شرق و غرب و نزدیک و دور زمین را از عدل و داد اعجب از طـول عـمر آن حـضرت است، و به کرامات الهی نسبت به اولیای خود نزدیک تر است. و نیز خود شما شهادت می دهید و تصدیق مـی نمایید کـه نبیّ معظّم عیسی بن مریم در نماز به آن حضرت اقتدا نماید، و در جنگ ها مـددکار آن حـضرت خـواهد بود، و این نیز از طول عمری که شما از آن تعجب نموده و آن را بعید دانید، مهم تر و بزرگ تر است. پس در ایـن جهت نیز جماعت حاضرین موافقت نموده و آن را قبول کردند. (ابن طاوس، 1375: 106)
غیبت
مفهوم غـیبت به معنای پنهانی بـودن هـویت فرستاد الهی برای تدبیر حفظ جان و فراهم شدن امکان ادای وظیفه و مأموریت در بسیاری از قصص قرآن قابل بازشناسی است. ابراهیم، یوسف، ذوالقرنین، خضر، موسی و عیسی (ع) همگی در دوره ای از زندگانی، از قوم خود غایب بوده اند. تـدبّر در داستان غیبت هریک از آنان، از حقایق بسیاری دربار غیبت امام مهدی (عج) پرده برمی دارد؛ حقایقی چون مفهوم غیبت، عامل غیبت، محل غیبت، وظیف امام غایب، وظیف منتظران و شرایط ظهور.
غیبت ابراهیم (ع)
در روایات، برای ابـراهیم (ع) دو غـیبت ذکر شده است (صدوق، 1395: ج1، 138) که آیات قرآن نیز آن را تأیید می کنند؛ یکی در دوران کودکی و دیگری پس از کناره جویی از مشرکان قومش که در قرآن با واژگان هجرت (عنکبوت: 26) و اعتزال (مریم: 48) از آن یاد شده است. بنابر آیات قـرآن، ابـراهیم (ع) در دوران کودکی و نوجوانی با ستاره پرستان، ماه پرستان و خورشیدپرستان همراه شد تا با آنان احتجاج کند (انعام: 76 - 80) و این نشان می دهد که نبوت او هنوز آشکار نشده بود و هویت او به عنوان فرستاد الهی شـناخته نـبود؛ زیرا اگر نبوت او آشکار شده بود نمی توانست همراه آنان اظهار به پرستش کرات آسمانی کند. همان طور که در غیبت موسی و یوسف (ع) خواهیم دید، غیبت به معنای پنهان بودن هـویت و شـخصیت اسـت. در سرگذشت ابراهیم (ع) نیز کاهنان، بـه نـمرود از آمـدن کسی که سلطنت او را تهدید می کند خبر داده بودند، اما هویت او را نمی شناختند. یعنی ابراهیم (ع) در آغاز زندگی خود، از ترس نمرود به شکل پنهان زنـدگی مـی کرد. دانـشمندان علم حدیث و تاریخ بر این مطلب اجماع دارنـد و آیـات قرآن نیز آن را تأیید می کنند (طباطبایی، 1417: ج7، 208 ).
ابراهیم (ع) در قرآن نبوتش را با دعوت آزر به خداپرستی و دوری از بت پرستی آغاز می کند و سپس به گـفت وگو بـا قـومش می پردازد و آنان را از بت پرستی بازمی دارد. آن گاه ماجرای شکستن بت ها و تصمیم نـمرود به سوزاندن ابراهیم (ع) و نجات او از آتش، همه در دوران نبوت آشکار ابراهیم (ع) روی می دهد (انبیاء: 51 - 70). اما پس از این ماجرا ابراهیم از قومش بـرائت جـسته و کـناره می گیرد و به همراه لوط به سرزمین پربرکت شام (آلوسی، 1415: ج8، 419؛ قمی مشهدی، 1368: ج8، 230) هـجرت مـی کند (انبیاء: 71). این غیبت دوم ابراهیم (ع) است. در این دوران خداوند اسحاق و یعقوب را به او می بخشد (مریم: 48 - 49). غیبت های دوگان ابراهیم (ع) نـشانه و آیـتی بـرای غیبت های دوگان امام مهدی (عج) است که اولی در آغاز زندگی و دوران کودکی و دومی پس از اعلام مـأموریت و بـرای حـفظ جان صورت می گیرد.
غیبت ذوالقرنین (ع)
ذوا القرنین پادشاهی است که در قرآن دربار او و سفرها و کارهایش مـطالبی نـقل شـده است. در روایات، داستان او را مثلی برای امامان و جایگاه الهی آنان دانسته اند (کلینی، 1362: ج1، 268 - 398). در برخی روایات نـیز سـفرهای او را نمونه و مثلی برای غیبت امام مهدی (عج) برشمرده اند. در روایتی از امام حسن عسکری (ع) آمده اسـت:
مـثل او در ایـن امّت مثل خضر و ذوالقرنین است؛ او غیبتی طولانی خواهد داشت که هیچ کس در آن نجات نمی یابد، مـگر کـسی که خدای تعالی او را در اعتقاد به امامت ثابت بدارد و در دعا به تعجیل فرج مـوفّق سـازد... . پرسـیدم: آن سنّتی که از خضر و ذوالقرنین دارد چیست؟ فرمود: ای احمد، غیبت طولانی. گفتم: ای فرزند رسول خدا، آیا غیبت او بـه طـول خواهد انجامید؟ فرمود: به خدا سوگند چنین است تا به غایتی که بـیشتر مـعتقدان بـه او بازگردند و باقی نماند مگر کسی که خدای تعالی عهد و پیمان ولایت ما را از او گرفته و ایمان را در دلش نـگاشته و بـا روحـی از جانب خود مؤیّد کرده باشد. (صدوق، 1395: ج2، 384)
مفسران دربار این که ذی القرنین که بـوده و سـفرهای سه گان او در قرآن به کجا بوده و سدّی که او ساخته در کجا قرار داشته، نظریات و احتمالات بسیاری مطرح کـرده اند کـه علّامه طباطبایی در تفسیر المیزان به بیان این نظریات و نقد آن ها پرداخته و روشـن کـرده که هریک از آن ها اشکالات و ناسازگاری هایی با آیـات سـور کـهف در این باره دارد، اگرچه در این میان یکی از وجوه را بـه عـنوان مناسب ترین نظر معرفی می کند (طباطبایی، 1417: ج13، 378- 398).
اما عالم سبیط النیلی، از این آیات تفسیری جـدید ارائه داده کـه با آیات و روایات و قرائن عـلمی سـازگار است. بـنابر ایـن تـفسیر _ که دلایل آن در «الطور المهدوی» به تـفصیل بـیان شده است _ سفر ذواالقرنین سفری فضایی، به سیار عطارد و زهره است؛ زیـرا:
1- واژ «عـین» دربار کرات آسمانی نیز به کـار می رود و «عین حمئه» و بـنا بـر قرائت دیگر «حامیه» به سـیاره ای پرحـرارت اشاره دارد.
2- لفظ «سبب» در هم موارد قرآنی برای سفر به فضا به کار مـی رود.
3- تـطابق شرایطی که آیات بدان اشـاره دارد بـا وضـعیت این سیارات نـسبت بـه زمین و دلایل فراوان