فایل رایگان پاورپوینت گامي در راه تشکيل امت واحده

    —         —    

ارتباط با ما     —     لیست پایان‌نامه‌ها

... دانلود ...

بخشی از متن فایل رایگان پاورپوینت گامي در راه تشکيل امت واحده :

امروز علی رغم تفرقه افکنی های وهّابیت، و به برکت انقلاب اسلامی ایران و بیداری اسلامی جهان اسلام فرصت مناسبی پیدا شده، می توان باب مذاکره و تعامل و گفت وگو و مناظرات صمیمانه ای میان علماء فریقین باز کرد. چنین برنامه ها دو فایده دارد:

یکی این که بسیاری از سوء تفاهم ها و بدبینی هایی که به خاطر دوری از یکدیگر پدید آمده، رفع می شود.

دیگری این که نقدهای عقلی و منطقی و مستند جایگزین تعصبات و برداشت های غلطی می شود که فضای ذهن اشخاص را اشغال کرده و در برخوردها و معاشرت ها اثر گذاشته است و متأسفانه مشکلات ما از این جهت کم نیست و شواهد آن بسیار است.

در این راستا نگارنده، گفت و گوهایی را با علمای اهل سنت انجام داده است که تقدیم خوانندگان ارجمند می گردد.

روزی در یکی از مساجد مکه از امام جماعتی که تنها نشسته بود اجازه خواستم که سؤالی مطرح کنم. او از جای برخاست و چند قدم فاصله گرفت و نشست. سپس سه بار گفت: خانَ الأمین! خان الأمین! خان الأمین! شاید حقیقتاً باور کرده بود که شیعیان بعد از سلام نماز با تکان دادن دست ها اعلام می کنند که جبرئیل امین خیانت کرده و وحی را که حق امیرالمؤمنین بوده برای پیغمبر اکرم برده است.

در مسجد دیگری از مساجد مکه، امام جماعت می گفت: شما چرا در حرم نبوی به پیامبر متوسل می شوید؟ المیتُ کالحَجَر! او نمی شنود و نمی بیند! گفتم: شما در حرم نبوی سلام می دهید؟ گفت: من همه جا سلام می دهم. گفتم: شما به این دیوار سلام می دهید؟ گفت: نه! گفتم: چرا؟ گفت: برای این که نمی فهمد و نمی شنود. گفتم: پس سلام به دیوار دادن لغو است. گفت: آری! گفتم: پس سلام به پیامبر دادن هم به قول شما لغو است و چون با دخالت پلیس، آن برنامه ناتمام ماند روز بعد فرصتی پیدا شد و بحث ادامه پیدا کرد و به یاری حق به نتایج مطلوب و خداپسندانه ای منتهی شد. [1]

هم چنین امام جماعتی در مدینه می گفت: شما در دین خدا بدعت گذاشته اید! گفتم: چرا؟ گفت: برای این که در نماز سر بر مهر سجده می کنید و در صلوات، آل پیامبر را اضافه می کنید حال آن که خدا فرموده است: »صلّوا عَلَیهِ» و نفرموده است: صَلّوا عَلَیهِ و آلِهِ.

در مسأله مهر توضیح دادم که این یک مسأله فرعی فقهی است. همان طوری که در میان مذاهب شما اختلافات فقهی وجود دارد ما نیز به حکم ادلّ معتبری که در دست داریم، با شما اختلافاتی داریم. اگر این بدعت باشد، اختلافات شما هم بدعت است.

در مسأله صلوات، آیه «و لَنَبْلُوَنَّکم بِشَی ءٍ مِنَ الخَوفِ و الجوعِ ... »[2] را خواندم که خدای متعال، صابران را بشارت داده است. سپس پرسیدم: آیا اهل بیت، مصیبت دیده اند؟ گفت: بسیار! پرسیدم: صبر کرده اند؟ گفت: عالی! گفتم: خدا می فرماید: «اُولَئِکَ عَلَیهِم صَلَوَاتٌ مِن رَّبِّهِم[3]» در این صورت خدا بر آن ها صلوات می فرستد. ما کیستیم که بر آن ها صلوات نفرستیم یا بفرستیم؟! او که مرد منصفی بود، دست بر سینه گذاشت و تعظیم کرد و سه بار گفت: أحسنت!

اکنون وقت آن است که علمای اسلام با سعه صدر و به دور از تعصب و اجتناب از به کار بردن سلاح تکفیر و تفسیق، باب تعامل و گفت وگو را بگشایند و از تعصبات و سوءتفاهم ها بکاهند و روز به روز، راه وحدت را هموارتر کنند و عوامل کثرت را ضعیف بلکه ریشه کن سازیم.

ما امروز گفت وگوی ادیان داریم و توانسته ایم از این رهگذر با سران دیگر ادیان -به ویژه دین مسیحیت-، به تفاهم هایی برسیم. هرچند که قرآن سوزی جاهلان یا زورگوهای مسیحی، راه تفاهم و تبادل نظر و گفت وگوی صمیمانه را سد می کند. ولی این سیاست گفت و گو باید به جد و بدون وقفه دنبال شود. چه مانعی دارد که مرکز تقریب ادیان هم داشته باشیم و با تکیه بر مشترکات، در راه کاهش اختلافات تلاش کنیم؟

ما امروز مرکز تقریب مذاهب داریم که پایه گذار آن دو مرجع بزرگ شیعی و سنی -مرحوم آیهاللَّه العظمی بروجردی و شیخ محمود شلتوت - بودند. و بحمداللَّه این شجره طیبه در جمهوری اسلامی به بار و بر نشسته و برای امت بزرگ اسلامی ثمرات ارجمندی داشته است.

چه مانعی دارد که گفت وگوی مذاهب نیز داشته باشیم و پیشوایان مذاهب، در نشست ها و گفت وگوهای صمیمانه و بدون دخالت عوام، در راه تفاهم و کاهش اختلافات تا سر حد امکان بکوشند، و صد البته که این؛ نیازمند سعه صدر و بردباری و حوصله و عنایت تام بر آیه شریفه: «و جادِلْهم بِالَّتی هِی أحْسَنُ» است. اگر یکدیگر را تحمل کنیم و به نقادی و نقدپذیری روی آوریم و با سلاح استکباری تکفیر و تفسیق به جان یکدیگر نیفتیم، می توانیم در راه تحکیم و تقویت وحدت، گام های بسیار مؤثری برداریم.

هنگامی که امام راحل -قدس سره- دستور دادند که کاروان های حج نباید در هتل ها نماز جماعت برگزار کنند و همه باید در نمازهای جماعت و جمعه مکه شرکت کنند، بسیاری از تبلیغات ضد شیعی وهابیت را خنثی کردند و حقیقتاً در برابر این دشمنان خدا و بشریت که ما را تکفیر می‏کردند و به ما انگ شرک می زدند، سرافراز شدیم.

متأسفانه برخی به عمد و علم یا از روی جهل می گویند: مراد از وحدت، عقب نشینی شما شیعیان از اعتقادات مذهبی است و به همین جهت در برخی از کلاس ها معترض می شوند که چرا درباره امامت و عصمت امام بحث می کنید؟! غافل از این که وحدت به معنای عقب نشینی از اعتقادات نیست، بلکه به این معنی است که با تکیه بر مشترکات دینی و مصالح سیاسی و اجتماعی، هم سنگر باشیم و جنگ مسلمان با مسلمان –هم‏چون دوره عثمانی ها و صفویان- راه نیندازیم و اقتدار امت را با بهانه های پوچ نشکنیم.

جنگ مسلمان با مسلمان -متأسفانه- کم سابقه نیست. جمَلیان برای اولین بار آتش افروز جنگ مسلمان با مسلمان شدند. از آن پس نوبت به عمرو عاص و معاویه رسید. پس از آن خوارج تهی مغز نهروان به این پدیده شوم دامن زدند. جنگ بنی عباس و بنی امیه هم جنگ مسلمان با مسلمان بود و ثمره آن حاکمیت خلفایی بود که دست کمی از خلفای اموی در ظلم و جنایت نداشتند. سلاطین عثمانی و صفویه نیز آتش افروز جنگ مسلمان با مسلمان شدند. بعید است که مقصر اصلی سلاطین صفویه باشند، چراکه نفوذ علما و مراجع بزرگ شیعه در سلطنت صفویان مانع جنگ افروزی ایشان به بهانه اختلاف مذهبی می شد. یکی از علل رنجش محقّق کرَکی از شاه صفوی و بازگشت او به نجف اشرف این بود که وی در فتح هرات عده ای از علمای اهل سنت را در هرات به قتل رسانید. محقق پس از مرگ شاه مزبور به دعوت شاه جدید به ایران آمد و با عزمی راسخ به رتق و فتق امور و اعمال ولایت فقیه پرداخت.

در جنگ تحمیلی هشت ساله هم شاهد جنگ مسلمان با مسلمان، بلکه شیعه با شیعه بودیم. صدام به تحریک دولت های غربی و منطقه ای و حمایت آن ها این جنگ را به راه انداخت و خسارت های بسیاری به عراق و ایران و به دو ملت مسلمانی که اکثریت قاطع آن ها از شیعیانند، وارد کرد.

رسالت تقریب و گفت وگو همین است که نه تنها چنین جنگ هایی اتفاق نیفتد، بلکه می توانیم در این بهار امیدآفرین اسلامی همه و همه در راه حاکمیت بخشیدن مردم سالاری اسلامی گام برداریم و بر ویرانه های استبداد، کاخ پرشکوه دموکراسی -آن هم نه به مدل غربی - بلکه به مدل اسلامی بر سر پای آوریم. تجربه انقلاب اسلامی ایران برای همه ملت های مسلمان، هم درس؛ و هم الگوست.

بحث تقریب و گفت وگو بی سابقه نیست. سید مرتضی در این راه تلاش کرده است. در دولت عثمانی شیعیان اجازه یافتند که همچون پیروان مذاهب اربعه در مسجدالحرام اقامه جماعت کنند، ولی بر اثر تحریکات و سم پاشی ها تحقق نیافت. نقل شده است که متعصبان و معاندان چنان بازار تکفیر و تفسیق را رونق بخشیدند که نماز جماعت شیعیان در مسجدالحرام به تعطیلی انجامید، ولی مذاهب اربعه تا زمان تشکیل دولت وهابیان نماز جماعت خود را برگزار می کردند. از آن پس، همه جماعت ها تعطیل شد و به تشکیل جماعت وهابی انحصار یافت.

امروز گفت وگوی مذاهب به دور از تعصب و جمود ضرورت دارد. چنان که اشاره شد، گفت وگوها سابقه دارد. این گفت وگوها بدون دخالت عوام -که معمولاً گرفتار تعصب خشک می باشند- صورت می گرفت. قاضی عبدالجبار همدانی معتزلی و ابواسحاق اسفراینی اشعری در مجلس صاحب بن عبّاد، با یکدیگر به گونه ای گفت وگو کردند که عوام الناس متوجه نشدند که آن ها چه می گویند.

قاضی معتزلی پرچم دار مکتب تفویض و ابواسحاق اشعری پرچم دار مکتب جبر بود. قاضی به او گفت: سبحان مَن تَنَزَّهَ عَنِ الفَحشاء. کنایه از این که شما اشعریانِ جبری مسلک همه کارها -حتی فحشا و منکرات- را فعل خدا می دانید حال آن که او از ارتکاب فحشا و اعمال زشت منزه است. ابوسحاق در جواب او گفت: «سُبحَانَ مَن لَا یَجرِی فِی مُلکِهِ إِلّا مَا یَشَاءُ». کنایه از این که شما معتزلیانِ معتقدِ به تفویض، انسان ها را فاعل مستقلی می شمارید که خارج از قلمرو ملک و مشیت خدای متعال افعالی را انجام می دهند و این شرک در فاعلیت و خالقیت است.

حارث همدانی بر امام علی علیه السلام وارد شد و از این که اصحاب بر درِ خانه جمع شده و به گفت وگو و مناظره پرداخته اند، شِکوه کرد. حضرت پرسید: چه می‏گویند؟ پاسخ داد: در باره تو، سه خلیفه پیشین به گفت وگو پرداخته اند. برخی به افراط گراییده و برخی به تفریط و برخی به حیرت افتاده اند. حضرت او را آرام کرد و فرمود: «خَیرُ شیعَتی النمَطُ الأوْسطُ»[4] کنایه از این که افراط و تفریط نامطلوب و میانه روی مطلوب است و شیعه باید نمط میانه باشد و از تندروی و کندروی بپرهیزد.

هشام بن حکم، شاگرد امام صادق علیه السلام قهرمان مناظره و گفت وگو بود. امام صادق علیه السلام به او فرمود: با عمرو بن عبید چه کردی؟ عمرو بن عبید از سران معتزله بصره بود. هشام عرض کرد: در حضور شما شرم می کنم که بگویم: چه کردم؟ ولی به دستور حضرت عرض کرد: به جامع بصره رفتم جمع کثیری اطراف عمرو بن عبید گرد آمده، و سخنانش را استماع می کردند. من هم بر دو زانو نشستم و گفتم: مردی غریبم. سؤالی دارم. اجازه می دهید سؤال کنم؟ او اجازه داد. پرسیدم: آیا چشم داری؟ گفت: پسرم، این چه سؤالی است؟ گفتم: سؤال من چنین است. گفت: پسرم، سؤال کن؛ هرچند سؤالت احمقانه باشد! گفتم: جوابم بده. گفت: سؤال کن. گفتم: چشم داری؟ گفت، آری. گفتم:

لینک کمکی